پارت ۲۹
پارت ۲۹
فلش بک به صبح
ات ویو
بیدار شدم کوک مث چی بغلم کرده بود بیدارش کردم پاشدیم رفتم پایین میز صبحانه آماده بود من و کوک رفتیم نشستیم سر میز
ات: سلام عمو
کوک: سلام بابا
پ ک: سلام شروع کنید (صبحونرو منحرفا😂)
کوک و ات: چشم
پ ک: شما دیشب پیش هم خوابیدید
ات: امممم چیزه
کوک: بله مشکلیه؟
ات:😳
پ ک: نه پسرم
کوک ویو
داشتیم صبحونه می خوردیم که صدای زنگ در اومد هممون شکه بودیم که کیه
پ ک: فکر کنم مین هوع
کوک: پس من میرم درو باز کنم
پ ک: نه بهتره یکی از خدمتکارا بره
(یکی رفت درو باز کرد)
مین هو: سلام
پ ک: سلام خیلی وقته ندیدمت
مین هو: حالا که داری میبینی
پ ک: چی کار می خوای بکنی
مین هو: هیچی وقت اون دوتا پرنده ی عاشقو ازتون میگیرم
پ ک: چرا نمیفهمی ما پسرتو نکشتیم
مین هو: بسه دیگه خدافظ (رفت)
کوک: بابا چی میگفت
پ ک: هیچی مهم نی ات زنگ بزن پدر مادرت بگو بیان اینجا تا برای ی مدت بریم جزیره ی جوجو تا این دیگه پیدامون نکنه
ات: چشم
ات ویو
زنگ زدم به پدر و مادرم همچیو توضیح دادم اونا هم قبول کردن و گفتم تا ۲ ساعت دیگه میرسن........
فلش بک به صبح
ات ویو
بیدار شدم کوک مث چی بغلم کرده بود بیدارش کردم پاشدیم رفتم پایین میز صبحانه آماده بود من و کوک رفتیم نشستیم سر میز
ات: سلام عمو
کوک: سلام بابا
پ ک: سلام شروع کنید (صبحونرو منحرفا😂)
کوک و ات: چشم
پ ک: شما دیشب پیش هم خوابیدید
ات: امممم چیزه
کوک: بله مشکلیه؟
ات:😳
پ ک: نه پسرم
کوک ویو
داشتیم صبحونه می خوردیم که صدای زنگ در اومد هممون شکه بودیم که کیه
پ ک: فکر کنم مین هوع
کوک: پس من میرم درو باز کنم
پ ک: نه بهتره یکی از خدمتکارا بره
(یکی رفت درو باز کرد)
مین هو: سلام
پ ک: سلام خیلی وقته ندیدمت
مین هو: حالا که داری میبینی
پ ک: چی کار می خوای بکنی
مین هو: هیچی وقت اون دوتا پرنده ی عاشقو ازتون میگیرم
پ ک: چرا نمیفهمی ما پسرتو نکشتیم
مین هو: بسه دیگه خدافظ (رفت)
کوک: بابا چی میگفت
پ ک: هیچی مهم نی ات زنگ بزن پدر مادرت بگو بیان اینجا تا برای ی مدت بریم جزیره ی جوجو تا این دیگه پیدامون نکنه
ات: چشم
ات ویو
زنگ زدم به پدر و مادرم همچیو توضیح دادم اونا هم قبول کردن و گفتم تا ۲ ساعت دیگه میرسن........
۱۴.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.