انگار کسی در این خانه را زده باشد
انگار کسی درِ این خانه را زده باشد،
از دالانهای خنک گذشته ،
کنارِ حوض کوچکِ وسط حیاط نشسته وبرای ماهیها آواز خوانده باشد ...
انگار کسی در اتاقهای تو در توی این خانه اشک ریخته ،
و به پنج دریها رازها گفته باشد
انگار کسی خودش را در پستوهای تاریکِ این خانه ، جا گذاشته باشد
انگار کسی اینجا مرده باشد ...
من روحی سرگردان را در لابه لای درختانِ این خانه میبینم که
شبیهِ دخترِ جوانیست که سالها پیش
به این خانه کوچ کرده بود ...
(( مریم رشیدی ))
از دالانهای خنک گذشته ،
کنارِ حوض کوچکِ وسط حیاط نشسته وبرای ماهیها آواز خوانده باشد ...
انگار کسی در اتاقهای تو در توی این خانه اشک ریخته ،
و به پنج دریها رازها گفته باشد
انگار کسی خودش را در پستوهای تاریکِ این خانه ، جا گذاشته باشد
انگار کسی اینجا مرده باشد ...
من روحی سرگردان را در لابه لای درختانِ این خانه میبینم که
شبیهِ دخترِ جوانیست که سالها پیش
به این خانه کوچ کرده بود ...
(( مریم رشیدی ))
- ۷۳۳
- ۲۷ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط