DOCTORS OF GONGILL🥼part 16
دکتر مین ابزارش را کنار گذاشت و نفس راحتی کشید .از روی صندلی اش بلند شد و به سمت
صندلی دیگری در سمت دیگر اتاق رفت .روی صندلی نشست، سرش را به بالشتکش تکیه داد
و چشمانش را بست .
جی هیون با بهت به دکتر نگاه میکرد .معنی این کار هایش چه بود؟ هنوز قسمت دیگری از
تومور داخل ستون فقرات باقی مانده بود .میخواست چه کار کند؟
+دکتر هان !عمل رو ادامه بده !
جی هیون همانطور به دکتر خیره شده بود .جی هیون فکر کرد شاید منظور دکتر فرد دیگری
ست .در اتاق چشم گرداند تا عکس العمل بقیه را ببیند .همه به کار خودشان مشغول بودند .پس
دکتر با خود او بود .اب دهنش را قورت داد .
_دکتر ...
اما با دیدن چهره ی غرق در خواب دکتر حرفش را خورد .چطور میتوانست درست وسط
عمل جراحی بخوابد؟ !به نظر می امد خوابش سنگین و جدی باشد .ولی این چیز جدیدی برای
حاضران دیگر ان اتاق نبود .با توجه به خونسرد بودنشان، معلوم بود که کامال به این
رفتارات دکتر عادت داشتند .در ان شرایط جی هیون کامال تنها و درمانده بود .به دستمال ها
و پارچه های خونی دور و بر بیمار نگاه کرد .مطمئنا نمیتوانست همینجور بیمار را انجا ول
کند .او اطالعات چندانی راجب به خارج کردن تومور از ستون فقرات نداشت ولی در حدی
میدانست چیکار کند .
تمام اعتماد به نفسش را جمع کرد و روبه پرستار کنارش گفت :یه لوله ی بیست میلی متری
بهم بده .اول باید فاصله ی نخاع با تومور رو کم کنم .
صندلی دیگری در سمت دیگر اتاق رفت .روی صندلی نشست، سرش را به بالشتکش تکیه داد
و چشمانش را بست .
جی هیون با بهت به دکتر نگاه میکرد .معنی این کار هایش چه بود؟ هنوز قسمت دیگری از
تومور داخل ستون فقرات باقی مانده بود .میخواست چه کار کند؟
+دکتر هان !عمل رو ادامه بده !
جی هیون همانطور به دکتر خیره شده بود .جی هیون فکر کرد شاید منظور دکتر فرد دیگری
ست .در اتاق چشم گرداند تا عکس العمل بقیه را ببیند .همه به کار خودشان مشغول بودند .پس
دکتر با خود او بود .اب دهنش را قورت داد .
_دکتر ...
اما با دیدن چهره ی غرق در خواب دکتر حرفش را خورد .چطور میتوانست درست وسط
عمل جراحی بخوابد؟ !به نظر می امد خوابش سنگین و جدی باشد .ولی این چیز جدیدی برای
حاضران دیگر ان اتاق نبود .با توجه به خونسرد بودنشان، معلوم بود که کامال به این
رفتارات دکتر عادت داشتند .در ان شرایط جی هیون کامال تنها و درمانده بود .به دستمال ها
و پارچه های خونی دور و بر بیمار نگاه کرد .مطمئنا نمیتوانست همینجور بیمار را انجا ول
کند .او اطالعات چندانی راجب به خارج کردن تومور از ستون فقرات نداشت ولی در حدی
میدانست چیکار کند .
تمام اعتماد به نفسش را جمع کرد و روبه پرستار کنارش گفت :یه لوله ی بیست میلی متری
بهم بده .اول باید فاصله ی نخاع با تومور رو کم کنم .
۹.۱k
۰۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.