عیب از خودِ ماست.
عیب از خودِ ماست.
دلمان به یکی رضا نمیدهد دیگر.
او را میخواهیم و در کنار او آنهای دیگر را نیز.
از دست رفتهایم،
خراب شدهایم... قبلترها اگر کسی از دلبرش جا میماند چنان ترک میخورد و شب و روزش به هم میماسید که میگفتند دچار شکست عشقی شده است. همه مراقبش بودند و تیمار، چرا که میدانستند این شکستن درمانی ندارد. الان چنان بیارزش و لوس شدهاند این دو کلمه که محضِ خنده و تمسخر ادا میشوند فقط.
دوست داشتن اینطوری نبود که. چه مصیبتها میکشیدی که راه ارتباطی را پیدا کنی و بعدش که جانت بالا میآمد تا راضیش کنی به دوستی، دوست داشتن. بعدتر هم که میمردی برایش. چشم، جز او هیچ نمیدید و گوش، جز صدای او هیچ نمیشنید. یار یکی بود و دل در یک سو...
دیگر دل به دوست داشتن گرم نمیشود
بدنبال سر کردنیم فقط
فرقی هم نمیگذاریم زیاد که چه باشد و چطور، فقط دست به جیب باشد و پایه.
قیافهای هم داشته باشد که چه بهتر!
مذکر و مونث هم ندارد.
دلمان به یکی رضا نمیدهد دیگر.
او را میخواهیم و در کنار او آنهای دیگر را نیز.
از دست رفتهایم،
خراب شدهایم... قبلترها اگر کسی از دلبرش جا میماند چنان ترک میخورد و شب و روزش به هم میماسید که میگفتند دچار شکست عشقی شده است. همه مراقبش بودند و تیمار، چرا که میدانستند این شکستن درمانی ندارد. الان چنان بیارزش و لوس شدهاند این دو کلمه که محضِ خنده و تمسخر ادا میشوند فقط.
دوست داشتن اینطوری نبود که. چه مصیبتها میکشیدی که راه ارتباطی را پیدا کنی و بعدش که جانت بالا میآمد تا راضیش کنی به دوستی، دوست داشتن. بعدتر هم که میمردی برایش. چشم، جز او هیچ نمیدید و گوش، جز صدای او هیچ نمیشنید. یار یکی بود و دل در یک سو...
دیگر دل به دوست داشتن گرم نمیشود
بدنبال سر کردنیم فقط
فرقی هم نمیگذاریم زیاد که چه باشد و چطور، فقط دست به جیب باشد و پایه.
قیافهای هم داشته باشد که چه بهتر!
مذکر و مونث هم ندارد.
۲۱۱
۰۶ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.