رمان اجبار شیرین
#رمان_اجبار_شیرین
#پارت_سیزدهم
کیارش راهش رو به سمت دستشویی کج کرد منم دست ارش رو گرفتم کنارم نشوندم با دستمال شروع کردم به پاک کردن صورتش
+ ارش تو این جا چیکار میکنی ؟؟
ارش : هیچی اومدم منتظرت بمونم بعد از کلاس باهم بریم بیرون کارت دارم یه
+ چیکارم داری
ارش : میگم بهت برو سر کلاست
یه باشه گفتم
و با بچه ها به سمت کلاس استاد کریمی رفتیم با بچه ها ته کلاس نشستیم بعد از ۱۰ دقیقه استاد جوون و شیک پوشمون وارد شد شروع کرد به حضور غیاب تا که به اسم من رسید از بالای عینکش یه نگاه کرد و
گفت :(( خانم دلارام رنجبر درسته ؟
+ بله استاد
استاد : خانم فکر کردی این جا خونه خاله است که هر وقت دلت میخواد میای هروقت دلت نخواس کلاس رو می پیچونی
میدونی که من هیچ جوره از پیچوندن کلاس خوشم نمیاد و اون دانشجورو بد تنبیه میکنم
سرم رو انداختم پایین که گفت
استاد: خب جلسه اینده که با من کلاس دارید باید کل درس امروز رو که من تدریس میکنم رو کنفرانس بدید و امتحان اینده رو زیر ۱۹ نباید بشی یعنی یا ۲۰ یا ۱۹
من فقط تو سکوت گوش میدادم که صداش رفت بالا و گفت
استاد : متوجه شدید خانم
+ بله استاد
از دست کریمی خیلی عصبی بودم مرتیکه گاو نشستم و تمام حواسم رو به درس دادم تا بتونم جلسه اینده خوب کنفرانس بدم
بعد از اتمام کلاس مستقیم به سمت کلاس ماندگار رفتیم نشسته بودیم که یه اقای تپل وارد کلاس شد و گفت کلاس تشکیل نمیشه
از بچه ها خداحافظی کردم به سمت ارش رفتم
ارش : تموم شد کلاست؟؟
+اره بریم
تو ماشین نشسته بودیم ارش خواست حرکت کنه که دیدم یه دختره بد تو نخ ارشه کیارشم داره عصبی نگاهمون میکنه برگشتم به سمت ارش
+ ارش من یه کار کنم ناراحت نمیشی
ارش : نه چی
+ به بین من هیچ منظوری ندارم ولی مجبورم تو فقط با من همکاری کن
خودمو کج کردم جوری که معلوم نشه دستمو گذاشتم رو لبای ارش و خودمو به سمتش کشیدم کمی طولش دادم وقتی سر بلند کردم دختره که داشت با نفرت نگام میکرد کیارشم یه پوزخند زد
جوری که متوجه نشن به ارش گفتم حرکت کنه دور که شدیم زد زیر خنده
آرش: این چه کاری بود دلی
+ هیچی یه دختره بد تو نخ داداشم بود خواستم دکش کنم
ارش خندید
+ ارش چی میخوای بهم بگی؟؟
ارش : بشین بریم خونه مادر جون میفهمی
نگران شدم
+ پدر جون چیزی شده؟ اتفاقی افتاده
ارش : نه عزیزم
تصمیم گرفتم سکوت کنم تا متوجه ماجرا بشم ، ارش یه اهنگ ملایم گذاشت و منم گوش سپردم به اهنگ
بعد از ۴۵ دقیقه رسیدیم
پیاده شدم زنگ زدم که ۲ دقیقه بد در توسط زهرا خانم باز شد
+سلام زهرا خانم
زهرا خانم: سلام عزیزم سلام اقا ارش
#پارت_سیزدهم
کیارش راهش رو به سمت دستشویی کج کرد منم دست ارش رو گرفتم کنارم نشوندم با دستمال شروع کردم به پاک کردن صورتش
+ ارش تو این جا چیکار میکنی ؟؟
ارش : هیچی اومدم منتظرت بمونم بعد از کلاس باهم بریم بیرون کارت دارم یه
+ چیکارم داری
ارش : میگم بهت برو سر کلاست
یه باشه گفتم
و با بچه ها به سمت کلاس استاد کریمی رفتیم با بچه ها ته کلاس نشستیم بعد از ۱۰ دقیقه استاد جوون و شیک پوشمون وارد شد شروع کرد به حضور غیاب تا که به اسم من رسید از بالای عینکش یه نگاه کرد و
گفت :(( خانم دلارام رنجبر درسته ؟
+ بله استاد
استاد : خانم فکر کردی این جا خونه خاله است که هر وقت دلت میخواد میای هروقت دلت نخواس کلاس رو می پیچونی
میدونی که من هیچ جوره از پیچوندن کلاس خوشم نمیاد و اون دانشجورو بد تنبیه میکنم
سرم رو انداختم پایین که گفت
استاد: خب جلسه اینده که با من کلاس دارید باید کل درس امروز رو که من تدریس میکنم رو کنفرانس بدید و امتحان اینده رو زیر ۱۹ نباید بشی یعنی یا ۲۰ یا ۱۹
من فقط تو سکوت گوش میدادم که صداش رفت بالا و گفت
استاد : متوجه شدید خانم
+ بله استاد
از دست کریمی خیلی عصبی بودم مرتیکه گاو نشستم و تمام حواسم رو به درس دادم تا بتونم جلسه اینده خوب کنفرانس بدم
بعد از اتمام کلاس مستقیم به سمت کلاس ماندگار رفتیم نشسته بودیم که یه اقای تپل وارد کلاس شد و گفت کلاس تشکیل نمیشه
از بچه ها خداحافظی کردم به سمت ارش رفتم
ارش : تموم شد کلاست؟؟
+اره بریم
تو ماشین نشسته بودیم ارش خواست حرکت کنه که دیدم یه دختره بد تو نخ ارشه کیارشم داره عصبی نگاهمون میکنه برگشتم به سمت ارش
+ ارش من یه کار کنم ناراحت نمیشی
ارش : نه چی
+ به بین من هیچ منظوری ندارم ولی مجبورم تو فقط با من همکاری کن
خودمو کج کردم جوری که معلوم نشه دستمو گذاشتم رو لبای ارش و خودمو به سمتش کشیدم کمی طولش دادم وقتی سر بلند کردم دختره که داشت با نفرت نگام میکرد کیارشم یه پوزخند زد
جوری که متوجه نشن به ارش گفتم حرکت کنه دور که شدیم زد زیر خنده
آرش: این چه کاری بود دلی
+ هیچی یه دختره بد تو نخ داداشم بود خواستم دکش کنم
ارش خندید
+ ارش چی میخوای بهم بگی؟؟
ارش : بشین بریم خونه مادر جون میفهمی
نگران شدم
+ پدر جون چیزی شده؟ اتفاقی افتاده
ارش : نه عزیزم
تصمیم گرفتم سکوت کنم تا متوجه ماجرا بشم ، ارش یه اهنگ ملایم گذاشت و منم گوش سپردم به اهنگ
بعد از ۴۵ دقیقه رسیدیم
پیاده شدم زنگ زدم که ۲ دقیقه بد در توسط زهرا خانم باز شد
+سلام زهرا خانم
زهرا خانم: سلام عزیزم سلام اقا ارش
۱۹.۰k
۰۸ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.