نشستم در چمن زاری نه جانی و نه جانانی

نشستم در چمن زاری ، نه جانی و نه جانانی

ندانستم بهارانی ، کویرم من ، تو بارانی

عجب اقلیم زیبایی تو در این کهکشان داری
منم یک شورزار و تو تمنای هزارانی ..

‎‌‌‌‌
دیدگاه ها (۱)

بی تو قفسے ساختم از تنهاییشاید ڪہ دلت بسوزد وبازآیییڪـ سینہ ...

✨ نقش ِچشمان ِخمارت ، چه کشیدن دارد✨ سایه ساران ِدو زلفت ،...

دو چیز از یاد آدم نمیرهدوستهای خوب و روزهای خوب،ولی یک چیز ه...

پاک ترین "هوای" دنیا همان "لحظه ای ست" که ...

بمان در سینه ام ز آنجا که هم جانی و جانانینفس میگیرم از بویت...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۱۸تهیونگ : بیا بشیناومدم نشستم‌ روی...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 ⁹ بعد از چند دقیقه که همه چیز رو بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط