ت: نه بابا بریم جینیتو باید رانندگی کنیااا
ت: نه بابا بریم جینیتو باید رانندگی کنیااا
جین: باشع هاااا
اعضا: خیلی تاثیر گذار بودااااا
ته ته: چون تونستی مث من تیپ ب نی دارم فشار میخورمااااا
یونا: منم اینجا کشکماااا
ت: چنگده عا ولش بریم
خلاصه: اینا رفتن تو ماشین نشستن
ویو ت :
داشتیم با اعضا حرف میزدیم که یهو چشمم به میزبغلی افتاد اون اون برادرم بود رفتم سمتش گفتم : ام سلام ببخشید احیانا فامیلی شما هوانگ نیس
هوانگ این یوپ: خواهری بلاخره فهمیدی
ت: محکم رفتم تو بغلش اعضا کپ کرده بودن نیم ساعت فقط گریه کردم یا چرا بع من نگفتی
هوانگ این یوپ: میدونستم میای اینجا میخواستم سوپرایز بشی
نامی: اهم اهم ببخشید اما
ت: اها داداشمه داداش ناتنیم
جین: حالا دوتا هزاریم افتاد
هوانگ این یوپ: عه کوک
کوک: داداش چطوری خلاصه بغل کردن اینا که یهو برای ت یه میام اومد
هوانگ: ت( اعصبانی)
ت: بله داداشی
هوانگ : مگه بابا نگف به جز اون شغل که شریکمون جئون نمیتونی شغلی داشته باشی
ت: بدو گوشیم بده این موضوع اینا نمیدونن
کوک: یعنی بزرگترین شریکمون تویی
اعضا و یونا : میشه داستان تعریف کنین
ت: خونم شامپاین دارم از قبلم حساب کردم بیاین بریم خونم تا بهتون بگم
هوانگ: امیدوارم( همچنان اعصبانی)
ویو هوانگ
هوانگ: واستا من براشون بگم
ت: ........
جین: بگو
هوانگ: اهم اهم هممون پیرامون مافیان مگه نه
اعضا: تو از کجا میدونی اینو فقط ما هفت نفر میدونیم
هوانگ: شاید چون من و خواهرم......
خماری ۴ لایک ۳ تاکامنت اخه اینم شرطه
جین: باشع هاااا
اعضا: خیلی تاثیر گذار بودااااا
ته ته: چون تونستی مث من تیپ ب نی دارم فشار میخورمااااا
یونا: منم اینجا کشکماااا
ت: چنگده عا ولش بریم
خلاصه: اینا رفتن تو ماشین نشستن
ویو ت :
داشتیم با اعضا حرف میزدیم که یهو چشمم به میزبغلی افتاد اون اون برادرم بود رفتم سمتش گفتم : ام سلام ببخشید احیانا فامیلی شما هوانگ نیس
هوانگ این یوپ: خواهری بلاخره فهمیدی
ت: محکم رفتم تو بغلش اعضا کپ کرده بودن نیم ساعت فقط گریه کردم یا چرا بع من نگفتی
هوانگ این یوپ: میدونستم میای اینجا میخواستم سوپرایز بشی
نامی: اهم اهم ببخشید اما
ت: اها داداشمه داداش ناتنیم
جین: حالا دوتا هزاریم افتاد
هوانگ این یوپ: عه کوک
کوک: داداش چطوری خلاصه بغل کردن اینا که یهو برای ت یه میام اومد
هوانگ: ت( اعصبانی)
ت: بله داداشی
هوانگ : مگه بابا نگف به جز اون شغل که شریکمون جئون نمیتونی شغلی داشته باشی
ت: بدو گوشیم بده این موضوع اینا نمیدونن
کوک: یعنی بزرگترین شریکمون تویی
اعضا و یونا : میشه داستان تعریف کنین
ت: خونم شامپاین دارم از قبلم حساب کردم بیاین بریم خونم تا بهتون بگم
هوانگ: امیدوارم( همچنان اعصبانی)
ویو هوانگ
هوانگ: واستا من براشون بگم
ت: ........
جین: بگو
هوانگ: اهم اهم هممون پیرامون مافیان مگه نه
اعضا: تو از کجا میدونی اینو فقط ما هفت نفر میدونیم
هوانگ: شاید چون من و خواهرم......
خماری ۴ لایک ۳ تاکامنت اخه اینم شرطه
۱.۹k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.