آن زمان که مسعود ده نمکی بر روی پرده نقره ای سینما مجید س
آن زمان که مسعود دهنمکی بر روی پرده نقرهای سینما مجید سوزوکی را به نمایش گذاشت،
شاید باورمان نمیشد امروز هم در حقیقت مجیدی وجود داشته باشد که با غیرت و بامرام باشد.
اهل دل و دست و دلباز،
لوتی و بامرام که عاقبتش شبیه مجید سوزوکی به شهادت ختم شود.
همه با مجید سوزوکی خندیدیم، ناراحت شدیم و بعد در پایان قصه گریه کردیم.
و شجاعت مجید را احسنت گفتیم و برایش دست زدیم.
و حالا امروز بعد از چند سال داداش مجیدی هست نه شبیه و یا کپی مجید سوزوکی قصه اخراجیها اما شباهتهایی داشت که پلان آخر زندگیاش را به شهادت ختم کرد.
شاید در قصه دهنمکی مجید سوزوکی یک تفاوتی با بقیهی همردیفانش داشت،
یک گوهری در وجودش بود که این گوهر باعث انتخاب شدنش توسط معبود شد.
مجید هیچ وقت اهل نماز و روزه و دعا نبود،
اما سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلی متحول شد،
همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت میخواند و حتی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند،
خودش همیشه میگفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که این طور عوض شدهام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم.
در این مدتی که دچار تحول روحی و معنوی شده بود همیشه زمزمه لبش «پناه حرم، کجا میروی برادرم» بود؛
همیشه ارادت خاصی به حضرت زینب (سلام الله علیها) داشت.
شب آخر همرزمش میگوید:
مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار که خالکوبی روی دستت است.
مجید میگوید: تا فردا این خالکوبی یا
میشود و یا اینکه پاک میشود؛ و پاک شد.
بخشی از وصیت شهید مجید قربانخانی:
امیدوارم بعد از شهادتم ناراحتی نداشته باشید
و از شما خواهش میکنم بعد از مرگم خوشحال باشید
که در راه اسلام و شیعیان به شهادت رسیدم.
صحبتم با حضرت امام خامنه ای:
آقا جان اگر صد بار دگر متولد شوم برای اسلام و مسلمین جان میدهم...
منبع:خبرگزاری مشرق
#شهید_مجید_قربانخانی
#مدافع حرم
#وصیت
#بسیجی
#امام_خامنه_ای
شبکه تلگرامی حقیقت جویان عشق
https://telegram.me/shahid_saeid_emami
ارتباط با مدیر شبکه:
@shahid_emami
شاید باورمان نمیشد امروز هم در حقیقت مجیدی وجود داشته باشد که با غیرت و بامرام باشد.
اهل دل و دست و دلباز،
لوتی و بامرام که عاقبتش شبیه مجید سوزوکی به شهادت ختم شود.
همه با مجید سوزوکی خندیدیم، ناراحت شدیم و بعد در پایان قصه گریه کردیم.
و شجاعت مجید را احسنت گفتیم و برایش دست زدیم.
و حالا امروز بعد از چند سال داداش مجیدی هست نه شبیه و یا کپی مجید سوزوکی قصه اخراجیها اما شباهتهایی داشت که پلان آخر زندگیاش را به شهادت ختم کرد.
شاید در قصه دهنمکی مجید سوزوکی یک تفاوتی با بقیهی همردیفانش داشت،
یک گوهری در وجودش بود که این گوهر باعث انتخاب شدنش توسط معبود شد.
مجید هیچ وقت اهل نماز و روزه و دعا نبود،
اما سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلی متحول شد،
همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت میخواند و حتی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند،
خودش همیشه میگفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که این طور عوض شدهام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم.
در این مدتی که دچار تحول روحی و معنوی شده بود همیشه زمزمه لبش «پناه حرم، کجا میروی برادرم» بود؛
همیشه ارادت خاصی به حضرت زینب (سلام الله علیها) داشت.
شب آخر همرزمش میگوید:
مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار که خالکوبی روی دستت است.
مجید میگوید: تا فردا این خالکوبی یا
میشود و یا اینکه پاک میشود؛ و پاک شد.
بخشی از وصیت شهید مجید قربانخانی:
امیدوارم بعد از شهادتم ناراحتی نداشته باشید
و از شما خواهش میکنم بعد از مرگم خوشحال باشید
که در راه اسلام و شیعیان به شهادت رسیدم.
صحبتم با حضرت امام خامنه ای:
آقا جان اگر صد بار دگر متولد شوم برای اسلام و مسلمین جان میدهم...
منبع:خبرگزاری مشرق
#شهید_مجید_قربانخانی
#مدافع حرم
#وصیت
#بسیجی
#امام_خامنه_ای
شبکه تلگرامی حقیقت جویان عشق
https://telegram.me/shahid_saeid_emami
ارتباط با مدیر شبکه:
@shahid_emami
۳.۲k
۲۲ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.