کاش روی پیشونی آدمایی که دارن زیربار غصههاشون له میشن یه

کاش روی پیشونی آدمایی که دارن زیربار غصه‌هاشون له میشن یه چیزی نوشته بود تا بقیه کمی مراعاتشونو میکردن.

مثلا نوشته بود: این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد، این خانم سالهاست بغل نشده، این آقا را دارند میگذارند خانه‌ی سالمندان، این خانم مادرش مریضی صعب‌العلاج دارد، این آقا قول داده تابستان برای پسرش دوچرخه بخرد ولی پول ندارد، این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده، این آقا خیلی حالش بد است و اگر یقه‌اش را بگیرید امشب خودش را میکشد... این آدم شکستنی‌ست...

  #کافه_رمان
#حمید_باقرلو
دیدگاه ها (۳)

با یک رمان عاشقانه و کمی پلیسی موافقید؟!پ.نایشالا ک بتونم رم...

گفت:دیدیش امروز؟زمزمه کردم: نه خداروشکر!یه ابروشو بالا انداخ...

اردیبهشت رازی را به من گفت که من با شما در میانش می گذارم ؛ ...

به قولای مردونه شک میکنمبه دستی که دستام و رد میکنهصدا می زن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط