بیابان رفته و در بندِ یارم
بیابان رفته و در بندِ یارم
گرفتار دو چشمانِ خمارم
خودم اینجا و دل درپیشِ دلبر
دو پای بسته و چشم انتظارم
نمایان می شود گاهی به پیشم
چو نیکو بنگرم ، افتاده بارم
گُلی از خرمن معشوقه پهلو
فُرو افتاده ازفصلِ بهارم
دهد پیغامِ روزِ آشنائی
زند آتش به قلبِ بیقرارم
چه کردی با دل دیوانه ای جان
چو سروی خم به روی گُلعزارم
ببویم تک تکِ هر غُنچه ی گُل
چو بویت می رسد کوهِ شرارم
گرفتار دو چشمانِ خمارم
خودم اینجا و دل درپیشِ دلبر
دو پای بسته و چشم انتظارم
نمایان می شود گاهی به پیشم
چو نیکو بنگرم ، افتاده بارم
گُلی از خرمن معشوقه پهلو
فُرو افتاده ازفصلِ بهارم
دهد پیغامِ روزِ آشنائی
زند آتش به قلبِ بیقرارم
چه کردی با دل دیوانه ای جان
چو سروی خم به روی گُلعزارم
ببویم تک تکِ هر غُنچه ی گُل
چو بویت می رسد کوهِ شرارم
۲.۸k
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.