رک بگویم پیش چشمت اهل من من نیستم

رک بگویم! پیش چشمت اهل مِن مِن نیستم
ظاهرت را دوست دارم، فکر باطن نیستم

هرچه می آیم به سمتت، دورتر می ایستی
پاره کن تسبیح بسم الله را، جن نیستم

روسری را پیش من بالا و پایین کم ببر
آنقَدَر ها هم که می گویند، مومن نیستم

سختم، اما ساده می افتم به لطف بوسه ات
اتفاقم، گرچه از دید تو ممکن نیستم

باد وقتی می وزد از لای موی درهمت
ابر سرگردانم و در خویش، ساکن نیستم

رک بگویم، دوستت دارم، بدون پیش و پس
پیش خط چشمهایت اهل مِن مِن نیستم
دیدگاه ها (۳)

گفتم که با فراق مدارا کنم، نشدیک روز را بدون تو فردا کنم، نش...

تو باشی، قهوه‌ای باشد، کنارش فال هم باشدو در فنجان تلخم ذره‌...

قلب دیوانه بهرحال خطا خواهد کردرفته ای، پشت سرت باز دعا خواه...

رد شد از کوچه ی ما، خانه‌ی ما ریخت بهمیک نظر کرد مرا، کل مرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط