گفتم که با فراق مدارا کنم نشد

گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد

در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی
در شأن چشم های تو پیدا کنم، نشد

گفتند عاشق که شدی؟ گریه ام گرفت ...
میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد

بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را ...
از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد

شاعر شدم که با قلم ساحرانه ام
در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد
دیدگاه ها (۱)

تو باشی، قهوه‌ای باشد، کنارش فال هم باشدو در فنجان تلخم ذره‌...

دلم گرفتـه بـه دلتنگیِ شبـانه قسمبه گیسوانِ سیاهِ تـو رویِ ...

رک بگویم! پیش چشمت اهل مِن مِن نیستمظاهرت را دوست دارم، فکر ...

قلب دیوانه بهرحال خطا خواهد کردرفته ای، پشت سرت باز دعا خواه...

در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی ،در شان خنده های تو پیدا کنم...

"شراب سرخ" Part: ⁷ویو کایبا کمک افراد عمارت و یکم خون و خون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط