سرخوشم از صفایچشمانت
سرخوشم از صفای چشمانت
جان دهم ، جان ،برای چشمانت
آن تب آلوده ام که می آید
سوی دارالشفای چشمانت
می توان با نگاه صافی دید
عشق را در ورای چشمانت
باز کن دیده را به رویم، باز
این منم ،من ،گدای چشمانت
بیخود از خود تمام قلبم را
می دهم رونمای چشمانت
عقل را بنده ی جنون کردم
گشت عشقم فدای چشمانت
بی قرارم که چون نگاهی گرم
پر کشم در فضای چشمانت
وه چه جانانه دیده ای" صابر"
آفرین بر خدای چشمانت
...
جان دهم ، جان ،برای چشمانت
آن تب آلوده ام که می آید
سوی دارالشفای چشمانت
می توان با نگاه صافی دید
عشق را در ورای چشمانت
باز کن دیده را به رویم، باز
این منم ،من ،گدای چشمانت
بیخود از خود تمام قلبم را
می دهم رونمای چشمانت
عقل را بنده ی جنون کردم
گشت عشقم فدای چشمانت
بی قرارم که چون نگاهی گرم
پر کشم در فضای چشمانت
وه چه جانانه دیده ای" صابر"
آفرین بر خدای چشمانت
...
- ۲.۸k
- ۲۵ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط