امشب قلم دردست گرفتم
امشب قلم دردست گرفتم
من وقلم....
سکوت سرد اتاقم و
دل پردردم....
مي نويسم :اين عشق..
نقطه هايش باتو!
مي نويسم : شبنم
گل ِ سرخش با تـو!
مي نويسم : پرواز
آسمانش با تـو!
مي نويسم :فرياد
شعله هايش با تو!
مي نويسم : دريا
تن ِ خيسش با تـو
از چه بنویسم دوست
از دلے که شکسته
یادردے که عشق عشق بروجودم گذاشته
عشق دردانه ے من
باورم نمیشه
تویے که همیشه درقلبمی
بے تو توان نفس کشیدن نیست
بے تو دنیا برام سیاه
اے عزیز تر از جانم
نفسم.....
عشقم.....**
دلم تنگ شده برایت...اه...
شبیه شیشه بود اما شکستن را نمی فهمید
تمام درد اینجا بود ، او من را نمی فهمید
خودش با خنده هایی تلخ بند کفش من را بست
وگرنه پای من تردید ماندن را نمی فهمید
عشقم!!!... **
عزیزتر از جانم
امشب قلم در دست
مینویسم
دلم تنگ شده برایت
دلم
تورا میخواهد
من وقلم....
سکوت سرد اتاقم و
دل پردردم....
مي نويسم :اين عشق..
نقطه هايش باتو!
مي نويسم : شبنم
گل ِ سرخش با تـو!
مي نويسم : پرواز
آسمانش با تـو!
مي نويسم :فرياد
شعله هايش با تو!
مي نويسم : دريا
تن ِ خيسش با تـو
از چه بنویسم دوست
از دلے که شکسته
یادردے که عشق عشق بروجودم گذاشته
عشق دردانه ے من
باورم نمیشه
تویے که همیشه درقلبمی
بے تو توان نفس کشیدن نیست
بے تو دنیا برام سیاه
اے عزیز تر از جانم
نفسم.....
عشقم.....**
دلم تنگ شده برایت...اه...
شبیه شیشه بود اما شکستن را نمی فهمید
تمام درد اینجا بود ، او من را نمی فهمید
خودش با خنده هایی تلخ بند کفش من را بست
وگرنه پای من تردید ماندن را نمی فهمید
عشقم!!!... **
عزیزتر از جانم
امشب قلم در دست
مینویسم
دلم تنگ شده برایت
دلم
تورا میخواهد
۴.۷k
۰۲ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.