خاطرات شهید جواد کاکه جانی

#بسم_رب_الشہید

مراسم روح‌بخش

به تازگی به گردان تکاوران آمده بودم.روزی به حسینیه عاشقان ثارالله رفتم.کمی دیر رسیدم. مراسم شروع شده بود. مراسم معنوی دعای توسل.

نوای دلنشین و زیبای مداح و نجوایی که از اعماق قلب و اعتقاد راسخ او خارج میشد،آدمی را مجذوب می‌کرد.

داخل نمازخانه که شدم اکثر لامپ‌ها خاموش بود و روشنایی ضعیفی حاکم بود.تمرکز دید وجود نداشت.

به آرامی پایین مجلس نشستم .رزمندگان غیور گردان تکاوران با ادب و رو به قبله نشسته بودند.

آوای راز و نیازشان با خدای متعال و توسل به ارواح پاک معصومین(علیهم‌السلام) بلند بود.

برخی از آن ها سر در میان زانو داشتند و برخی با چفیه‌ها روی سرشان را پوشانده بودند.

زمزمه های آنها در نمازخانه طنین داشت.
زمزمه‌هایی که انسان را به یاد شب عاشورای سال ۴۱ یاران امام حسین (علیه‌السلام) می‌انداخت.

عظمت مناجات رزمندگان اسلام در دوران جنگ تحمیلی را شنیده بودم اما در گردان تکاوران به عینه آن را تجربه می‌کردم.
من هم سعی کردم در دریای معنویت رزمندگان خود را شست‌و‌شو‌ بدهم.

قرائت دعا ساعتی ادامه داشت تا اینکه لامپ ها را روشن کردند و رزمندگان کم‌کم از نمازخانه خارج شدند.

جلو رفتم ببینم برادر مداحی که اینگونه فضا را با نوای زیبایش معنوی کرده بود چه کسی است؟
چهره نورانی دو تن از دلاوران بسیجی را دیدم که در کنار هم نشسته بودند و کتاب‌های ادعیه را به محل خود می‌گذاشتند از برادری پرسیدم:
-نام اینها چیست؟
گفت:
-جواد کاکه‌جانی و کامران حسین‌پور.


راوی:روح الله شاکری

#مدافع_حرم_و_میهن_شهید_جواد_کاکه_جانی
#شهید_جواد_کاکه_جانی
دیدگاه ها (۱)

خاطرات شهید جواد کاکه‌جانی

السلام علیک یا اباعبدالله(علیه السلام) بیچاره اون که حرم رو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط