خسته ام

خسته ام...
از صبوری خسته ام...
از فریادهایی که در گلویم خفه ماند...
از اشک هایی که قاه قاه خنده شد...
و از حرف هایی که زنده به گور گشت در گورستان دلم
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را ،
در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی . . .
این روزها معنی را از زندگی حذف کرده ام ...
برایم فرق نمی کند روزهایم را چگونه قربانی کنم....!
دیدگاه ها (۱)

هر روز و هر لحظه نگرانت میشوم...که چه میکنی؟پنجره ی اتاقم را...

برای پریدن لازم نیست پرنده باشمهمین که بدانم میخندیبال در می...

دلت که گرفت، دیگر منتِ زمین را نکش؛راهِ آسمان باز است، پر بک...

همیشه باید کسی باشدتا بغض هایت را قبل از لرزیدن چانه‌ات بفهم...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط