آنکه بین من و تو شام جدایی آورد می کنم نفرینش یا ...

آنکه بین من و تو شام جدایی آورد ، می کنم نفرینش ، یا الهی ، بکنش چون من زار ، پیش معشوقش خار ، هر دو چشمانش تار ، تا بداند چه به من می گذرد ، از غم دوری آن چشم عزیز
دیدگاه ها (۳)

"وقتی می‌گویم: دیگر به سراغم نیافــــکر نکن که فراموشت کرده‌...

خسرو شکیبایی چه زیبا گفت :تا زنده ای در برابر کسی که به خودت...

دوستم داشته باش ...قبل از همه ! بعد از هر رفتن دوستم داشته ب...

هیچوقت اونی که رفته رو سرزنش نکنینشاید باید میرفته...گاهی هم...

دوری اما نزدِ من،  تکواژه ی نابی هنوزمثل یک بیت الغزل،مضمونِ...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط