غسال جوانی را می شست

غسال جوانی را می شست
دیدم زار زار گریه می ڪند
بهش گفتم چی شده تو ڪه روزی صد نفر رو غسل میڪنی !!!

روی بازوی جوان رو نشونم داد
〇نوشتہ بود
برام گریه ڪڹ غســـــال...
... مآدر...... ندارم ↯↯↯↯↯

فقط با ناز بشور ..............
بدون نازکش قد کشیدم...
دیدگاه ها (۷)

واقعاااا خخخخ

مشـــــکل رابطہ هاےِ امروز ، *نخواستنِ همدیگہ* ...

#نیمارجووووون❤ـ❤

:) :) :)

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط