این رمان کوتاه بر اساس واقعیات نوشتم نقش اصلی این رمان
این رمان کوتاه بر اساس واقعیات نوشتم .. نقش اصلی این رمان یه دختر با بیماری مزمن قلبی که ۳ سال بهش دچار شده .. خود دختر یکی از صمیمی ترین دوستانم و ازش اجازه گرفتم .. برام داستان یک ماه از زندگیش رو تعریف کرد.
این دختر ۲۰ ساله دچار بیماری مزمن قلبی... قبل از اینکه دچار این بیماری بشه در رشته ورزشی بسکتبال به صورت حرفه ای فعالیت میکرده .. اما وقتی که این بیماری به سراغش اومد دیگه نتونست عین یک انسان عادی زندگی کنه .. خیلی چیز ها اعم از غذا های شور و کافئین دار ... چیز های تند و دارای مواد افزودنی و خیلی کار های دیگه مثل ورزش های سنگین و شنا رو دیگه نمیتونه انجام بده ... روزی ۱۵ نوع قرص رو میخوره تا فقط زندگی کنه ! با خودم گفتم بهتره بدونین این جور آدم ها چه طور زندگی میکنن ! اتفاقا داستانی که برام تعریف کرد یکمی عاشقانه هم توش داره به خاطر همون تصمیم گرفتم که این رمان رو فقط از زبون اون براتون بنویسم . تموم دیالوگ های توی رمان همگی واقعی هستن ! ... خواهش میکنم کامنت های ناراحت کننده نزارین چون وقتی محیا حالش خوب بشه میاد ویسگون و رمان رو می خونه! کامنت هارو هم می خونه و بعد وقتی ببینه که کامنت ناراحت کننده گذاشتین ناراحت میشه و ممکنه اذیت بشه ! ولی سعی کردم اونقدری غمگین ننویسم ( برخلاف خودش که اشک آدمو در میاره با رمان هاش )
این دختر ۲۰ ساله دچار بیماری مزمن قلبی... قبل از اینکه دچار این بیماری بشه در رشته ورزشی بسکتبال به صورت حرفه ای فعالیت میکرده .. اما وقتی که این بیماری به سراغش اومد دیگه نتونست عین یک انسان عادی زندگی کنه .. خیلی چیز ها اعم از غذا های شور و کافئین دار ... چیز های تند و دارای مواد افزودنی و خیلی کار های دیگه مثل ورزش های سنگین و شنا رو دیگه نمیتونه انجام بده ... روزی ۱۵ نوع قرص رو میخوره تا فقط زندگی کنه ! با خودم گفتم بهتره بدونین این جور آدم ها چه طور زندگی میکنن ! اتفاقا داستانی که برام تعریف کرد یکمی عاشقانه هم توش داره به خاطر همون تصمیم گرفتم که این رمان رو فقط از زبون اون براتون بنویسم . تموم دیالوگ های توی رمان همگی واقعی هستن ! ... خواهش میکنم کامنت های ناراحت کننده نزارین چون وقتی محیا حالش خوب بشه میاد ویسگون و رمان رو می خونه! کامنت هارو هم می خونه و بعد وقتی ببینه که کامنت ناراحت کننده گذاشتین ناراحت میشه و ممکنه اذیت بشه ! ولی سعی کردم اونقدری غمگین ننویسم ( برخلاف خودش که اشک آدمو در میاره با رمان هاش )
- ۱۵.۸k
- ۱۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط