Part6
Part6
ویو جونگ کوک
رسیدیم بیمارستان نمیدونم چرا ولی داشتم گریه می کردم.
داد زدم:
کوک: کسی اینجا نیست. کمکم کنه
پرستار : به فرمایید بزاریدش رو تخت.
گذاشتش رو تخت بعد چند مین پرستار گفت
پرستار: آقا ببخشید که اینو بهتون میگم ضربه شدیدی به شکم شون وارد کرده که باعث خون ریزی داخلی شده الان در اتاق عمل هستن باید منتظرشون بمونید.
کوک ویو
خون جلو چشمام روگرفته بود رفتم مدرسه رفتم سمت اون پسره بهش گفتم
کوک: میدونی چی کار کردی میدونی ا.ت الان تو اتاق عمل میدونی خون ریزی داخلی داره؟
میفهمی؟
پسره: چی میگی بابا من هیلی آروم زدم
کوک: آروم، برای یه دختر ظریف.
تاوان کاری که مردی رو هیلی بد پس میدی.
فعلا منتظر بمون .
اعضا با جونگ کوک برگشتن بیمارستان و منتظر بودن که ا.ت از اتاق عمل بیاد بیرون که پرستار اومد گفت......
شرطا:
۱۰کامنت
۸ لایک
ویو جونگ کوک
رسیدیم بیمارستان نمیدونم چرا ولی داشتم گریه می کردم.
داد زدم:
کوک: کسی اینجا نیست. کمکم کنه
پرستار : به فرمایید بزاریدش رو تخت.
گذاشتش رو تخت بعد چند مین پرستار گفت
پرستار: آقا ببخشید که اینو بهتون میگم ضربه شدیدی به شکم شون وارد کرده که باعث خون ریزی داخلی شده الان در اتاق عمل هستن باید منتظرشون بمونید.
کوک ویو
خون جلو چشمام روگرفته بود رفتم مدرسه رفتم سمت اون پسره بهش گفتم
کوک: میدونی چی کار کردی میدونی ا.ت الان تو اتاق عمل میدونی خون ریزی داخلی داره؟
میفهمی؟
پسره: چی میگی بابا من هیلی آروم زدم
کوک: آروم، برای یه دختر ظریف.
تاوان کاری که مردی رو هیلی بد پس میدی.
فعلا منتظر بمون .
اعضا با جونگ کوک برگشتن بیمارستان و منتظر بودن که ا.ت از اتاق عمل بیاد بیرون که پرستار اومد گفت......
شرطا:
۱۰کامنت
۸ لایک
۸.۱k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.