معلم گفت فعل را صرف کن !
معلم گفت فعل را صرف کن !
گفتم : رفتم رفتی رفت و سکوتی کلاس را فرا گرفت ...
بغض گلویم را فشرد ، بغضم را شکستم و گفتم :
دلم را شکست و رفت ، غرورم را له کرد و رفت
عشقم را بی رحمانه رها کرد و رفت ...
او برای همیشه رفت ، رفت ، رفت ...
گفتم : رفتم رفتی رفت و سکوتی کلاس را فرا گرفت ...
بغض گلویم را فشرد ، بغضم را شکستم و گفتم :
دلم را شکست و رفت ، غرورم را له کرد و رفت
عشقم را بی رحمانه رها کرد و رفت ...
او برای همیشه رفت ، رفت ، رفت ...
۱.۴k
۱۶ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.