فیک عشق ابدی

صبح از خواب بلند شدم خیلی حوصلم سررفته بود

جانهو :جیمین من با جانهی میریم بیرون

جیمین:چرا

جانهو:چون حوصلم سررفته اگر نزاری برم نمیزارم پاتو از در بیرون بزاری حتی سر کارت

جیمین:تو که اجازه نمیخواد بگیری بگم نه میری

جانهو:هاننننن نشنیدم

جیمین:بل بل زبونی کن شب میبینمت وایسا

آماده شدم با جانهی همه جارو گشدیم آخرش رفتیم کافه من آمریکانو سفارش دادم جانهی شیک شکلات که بحث شوگا کشیدم وسط

جانهو:جانهی میگم که دوست پسر داری

جانهی:نه بابا

جانهو:از کسی هم خوشت میاد

جانهی:نه ولی‌.

جانهو:ولی چی هومممم

جانهی:اون شب به یکی برخوردم خیلی خوشتیپ بود میدونی چی گفت بهم گفت حواست باشه به کسی نخوری آسیب میبینی

بعدش خندید شوگا رو میگه برگام

جانهو:اون داداشمه

جانهی:جدییی خو اسمش

جانهو:بله شوگا

جانهی:واییی خدایا فک کنم واقعا عاشق شدم نه بابا خفه شو جانهی

از خنده داشتم میمردم وایی عالیه

رفتیم خونه یه شما مفصل خوردیم

جانهو:جیمین

جیمین:جانم

جانهو:میگما امم چیزه

جیمین:چیشده

جانهو:جانهی عاشق شده

جیمین:عاشق کی

جانهو:شوگا😁

جیمین:جدیی نه بابا

جانهو:بخدا خودش گفت

جیمین:پس عروسی یه جا بگیریم

جانهو:آقا جیمین واسه خودت ندوز باید اول باهم آشنا شن (بعد اداشو در آوردم. پس عروسی یه جا بگیریم)

جیمین:ادای منو در میاری

جانهو:بلهههههههه

یهو منو انداخت روی کولش انداخت روی تخت

جانهو:چکار میکنی جیمین الان نه

که بوسه ای به لبم زد

جیمین:امیدوارم صبح بدون درد بلند شی

شروع به بوسیدنم کرد رفتم سراغ پایین تنه خودش و خودم درد وحشتناکی احساس میکردم که...........(که شب بخیر دیگه🤣🤣
دیدگاه ها (۲)

فیک شاهزاده من

تولدت مبارک زیباممم

فیک شاهزاده من

فیک عشق ابدی

فیک عشق ابدی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط