عشق خطر ناک من

که دکتر گفت یکم‌ معده شون بهم ریخته چیزی خواصی نیست الان واسشون یک سوزن می نویسم سوزن رو که تزریق کنند حالشون یهتر میشه
& شوگا من میترسم تروخدا بهش بگو دارو بده
+ عزیزم اینجوری بهتر ه قول میدم درد نداشته باشه تاز باید زودتر خوب شی مگر نمی خواستیم امروز بریم واشه خرید عروسی
& باشه
رفتم رو تخت خوابیدم که پرستار اومد و سوزن رو زد که چنان جیغی زدم که کل بیمارستان رفت رو هوا
که شوگا یهو با ترس اومد داخل و گفت عزیزم حالت خوبه
پرستار : اره خوبن فقط یکم دردشون گرفت
دیدگاه ها (۳)

عشق خطر ناک من

سناریو بی تی اس

عشق خطر ناک من

& نخیر من خیلی هم بزرگم ۱۶ سالمه راستی می دونستی خیلی جذا...

کاش براتون مهم بودم

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۴#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط