شما ها منو دوونه ردن از بس ه تو پوم اومدن و گفتن
شما ها منو ديوونه كردين از بس كه تو پيويم اومدين و گفتين تك پارتى از جونگ كوك بزار منم بخاطر اينكه خيلى دوستون دارم اومدم براتون بزارم(اگه درخواست ديگه اى داشتين بگين بانى هاى من)
ويو ا.ت:
تو خونه نشسته بودم و داشتم كتاب ميخوندم و حوصلم سر رفته بود همين موقع ها بود كه كوك اومد ولى من به خاطر اينكه هميشه دير مياد بهش بى توجهى كردم
كوك:سلام بيب
ا.ت: ...
ويو كوك
ديدم بهم توجهى نميكنه تصميم گرفتم يكم شيطنت كنم و گفتم:هى ا.ت نميخواى بهم توجه كنى؟
ديدم بازم توجه نميكنه و رفت تو حياط قدم بزنه منم دنبالش رفتم
ويو ا.ت
عصبى شدم كه دنبالم راه افتاده
ا.ت:هاااا چيزى ميخواستى؟
كوك:انتقام ميخوام
با گفتن اين حرفش بيشتر عصبى شدم و گفتم:پس كه اينطور شروع كن
فكر كرده بودم با قلقلک ميخواد انتقام بگيره
در همين لحظه ديدم آروم انگشت هاش رو مياره سمت باسن و سينه هام
يه قدم رفتم عقب و دستاشو هل دادم كنار و گفتم:هويييييييى چرا اونجا دست ميزنى آخه؟
كوك:چيه؟همين كه گفتى شروع كن پشيمون شدى؟
يه نگاهى بهم كرد كه ميگفت اين تازه گرم كردنه نه انتقام
كوك: كجات دست بزنم كه اعتراض نكنى ها؟
ا.ت: آخه اين انتقام هست؟حداقل سوالى چيزى بپرس
كوك: خب باشه چرا خجالت كشيدى؟
ا.ت:خب بخاطر اينكه اصلا ولش به تو چه ربطى داره؟
كوك: ميخواى دليلش رو من بگم باشه بخاطر اينكه من بودم خجالت كشيدى نه به خاطر اينكه دست زدم
ا.ت:ديگه از اين غلطا نكنى ها
كوك:(عصبى شدم و با خودم بردمش تو اتاق)هه بيبى بدى شدى ها
(بقيه اش با ذهن كثيف خودتون😂😂😂😂)
ببخشيد اگه بد شد اولين بارم بود خيلى دوستون دارم فعلا
ويو ا.ت:
تو خونه نشسته بودم و داشتم كتاب ميخوندم و حوصلم سر رفته بود همين موقع ها بود كه كوك اومد ولى من به خاطر اينكه هميشه دير مياد بهش بى توجهى كردم
كوك:سلام بيب
ا.ت: ...
ويو كوك
ديدم بهم توجهى نميكنه تصميم گرفتم يكم شيطنت كنم و گفتم:هى ا.ت نميخواى بهم توجه كنى؟
ديدم بازم توجه نميكنه و رفت تو حياط قدم بزنه منم دنبالش رفتم
ويو ا.ت
عصبى شدم كه دنبالم راه افتاده
ا.ت:هاااا چيزى ميخواستى؟
كوك:انتقام ميخوام
با گفتن اين حرفش بيشتر عصبى شدم و گفتم:پس كه اينطور شروع كن
فكر كرده بودم با قلقلک ميخواد انتقام بگيره
در همين لحظه ديدم آروم انگشت هاش رو مياره سمت باسن و سينه هام
يه قدم رفتم عقب و دستاشو هل دادم كنار و گفتم:هويييييييى چرا اونجا دست ميزنى آخه؟
كوك:چيه؟همين كه گفتى شروع كن پشيمون شدى؟
يه نگاهى بهم كرد كه ميگفت اين تازه گرم كردنه نه انتقام
كوك: كجات دست بزنم كه اعتراض نكنى ها؟
ا.ت: آخه اين انتقام هست؟حداقل سوالى چيزى بپرس
كوك: خب باشه چرا خجالت كشيدى؟
ا.ت:خب بخاطر اينكه اصلا ولش به تو چه ربطى داره؟
كوك: ميخواى دليلش رو من بگم باشه بخاطر اينكه من بودم خجالت كشيدى نه به خاطر اينكه دست زدم
ا.ت:ديگه از اين غلطا نكنى ها
كوك:(عصبى شدم و با خودم بردمش تو اتاق)هه بيبى بدى شدى ها
(بقيه اش با ذهن كثيف خودتون😂😂😂😂)
ببخشيد اگه بد شد اولين بارم بود خيلى دوستون دارم فعلا
- ۴۴
- ۱۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط