بد بوی مدرسه پارت 20
#بد_بوی_مدرسه
#part_20
همین ک گفت کوک یهو یاد اتفاق اونشب افتادم..
همون لحظه دلم میخواست پاشم و تا میتونم بهش مشت بزنم و خودمو خالی کنم..
اما باید عذابش بدم...
باید فعلا باهاش بازی کنم و گولش بزنم..
ا/ت:تازه اومدی ب این مدرسه؟؟
کوک:ارع امروز روز اولم بود..
ا/ت:منم امروز اومدم.. دلیل اومدنت چی بود؟؟؟
کوک:تو سئول زندگی میکردم و اونجا درس میخوندم..
عاشق ینفر شدم.. اولش منو پس زد.. با اینکه عاشقش بودم خواستم انتقام بگیرم...یه شب تو مستی باهاش رابطه داشتم و از اونجایی ک دست خودم نبود پسش زدم و باعث مرگش شدم...
خیلی پشیمونم...
من نمیخواستم اون کارو باهاش بکنم....
ا/ت:همینطور ک تعریف میکرد آروم اشک میریخت منم باهاش اشک میریختم..
کوک:تو چطه؟ تو چرا گریه میکنی؟ اصن چرا اینارو واسه تو تعریف کردم...
ا/ت:هیچی یاد یکی از دوستام افتادم..
کوک:اها خیلخب.. تو چرا اومدی؟؟
ا/ت:چی بهش بگم...؟
اوومممم..
منم سئول زندگی میکردم....
ب خاطر یه اتفاق از سئول و مدرسه هاش و آدماش متنفر شدم...
5 hour later..
"کوک"
دکتر گفت حالش خوبه میتونه مرخص بشه ولی باید استراحت کنه...
سرگیجه و حالت تهوع و تب علائم ضربه ای هست ک به سرش خورده...
کوک :جنی دکتر گفت مرخصی بیا میرسونمت خونه..
ا/ت:خودم با تاکسی میرم از صبح تا حالا بهت زحمت دادم...
(ذهن ا/ت:من چی دارم میگم چرا شر و ور میگم این مرتیکه باعث شده تو این شهر تک و تنها باشم بزار مزاحمش باشم)
ا/ت:باشع
کوک:مسیرت کجاست؟؟؟
ا/ت:خیابون.... آپارتمان...
کوک:جدن؟ منم اونجا زندگی میکنم
ا/ت:فاااک الانم اومده بیخ دلم
کوک:چیزی گفتی؟؟
ا/ت:نه گفتم چ تصادفی....
کوک:اها... لینو بریم
لینو:چشم کوک
15min later
کوک:جنی پاشو رسیدیم
جنی؟؟؟؟
خواب بود...
تب داشت یلحظه ترسیدم ولی یادم اومد دکتر گفت طبیعیه....
کلید خونه رو دادم ب لینو و گفتم درو باز کنه جنی رو برآید استایل بغل کردم و رفتم تو خونه خودم و گذاشتمش رو تختم....
یه دستمال خیس گذاشتم رو پیشونیش بعد از چند دقیقه تبش پایین اومد و یه پتو کشیدم روش خودمم رو کاناپه خوابیدم...
تو شب بود صدای عاح و ناله میومد..
پاشدم ک دیدم....
#مَلڪہ_خُماࢪے
https://harfeto.timefriend.net/16813356925077
لینک ناشناس
#part_20
همین ک گفت کوک یهو یاد اتفاق اونشب افتادم..
همون لحظه دلم میخواست پاشم و تا میتونم بهش مشت بزنم و خودمو خالی کنم..
اما باید عذابش بدم...
باید فعلا باهاش بازی کنم و گولش بزنم..
ا/ت:تازه اومدی ب این مدرسه؟؟
کوک:ارع امروز روز اولم بود..
ا/ت:منم امروز اومدم.. دلیل اومدنت چی بود؟؟؟
کوک:تو سئول زندگی میکردم و اونجا درس میخوندم..
عاشق ینفر شدم.. اولش منو پس زد.. با اینکه عاشقش بودم خواستم انتقام بگیرم...یه شب تو مستی باهاش رابطه داشتم و از اونجایی ک دست خودم نبود پسش زدم و باعث مرگش شدم...
خیلی پشیمونم...
من نمیخواستم اون کارو باهاش بکنم....
ا/ت:همینطور ک تعریف میکرد آروم اشک میریخت منم باهاش اشک میریختم..
کوک:تو چطه؟ تو چرا گریه میکنی؟ اصن چرا اینارو واسه تو تعریف کردم...
ا/ت:هیچی یاد یکی از دوستام افتادم..
کوک:اها خیلخب.. تو چرا اومدی؟؟
ا/ت:چی بهش بگم...؟
اوومممم..
منم سئول زندگی میکردم....
ب خاطر یه اتفاق از سئول و مدرسه هاش و آدماش متنفر شدم...
5 hour later..
"کوک"
دکتر گفت حالش خوبه میتونه مرخص بشه ولی باید استراحت کنه...
سرگیجه و حالت تهوع و تب علائم ضربه ای هست ک به سرش خورده...
کوک :جنی دکتر گفت مرخصی بیا میرسونمت خونه..
ا/ت:خودم با تاکسی میرم از صبح تا حالا بهت زحمت دادم...
(ذهن ا/ت:من چی دارم میگم چرا شر و ور میگم این مرتیکه باعث شده تو این شهر تک و تنها باشم بزار مزاحمش باشم)
ا/ت:باشع
کوک:مسیرت کجاست؟؟؟
ا/ت:خیابون.... آپارتمان...
کوک:جدن؟ منم اونجا زندگی میکنم
ا/ت:فاااک الانم اومده بیخ دلم
کوک:چیزی گفتی؟؟
ا/ت:نه گفتم چ تصادفی....
کوک:اها... لینو بریم
لینو:چشم کوک
15min later
کوک:جنی پاشو رسیدیم
جنی؟؟؟؟
خواب بود...
تب داشت یلحظه ترسیدم ولی یادم اومد دکتر گفت طبیعیه....
کلید خونه رو دادم ب لینو و گفتم درو باز کنه جنی رو برآید استایل بغل کردم و رفتم تو خونه خودم و گذاشتمش رو تختم....
یه دستمال خیس گذاشتم رو پیشونیش بعد از چند دقیقه تبش پایین اومد و یه پتو کشیدم روش خودمم رو کاناپه خوابیدم...
تو شب بود صدای عاح و ناله میومد..
پاشدم ک دیدم....
#مَلڪہ_خُماࢪے
https://harfeto.timefriend.net/16813356925077
لینک ناشناس
۹.۶k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.