دوست دارم بردارمت ببرمت یک جای دور

دوست دارم بردارمت ببرمت یک جای دور...
بنشانمت روی یکی از این صندلی چوبی ها که با قیژ قیژ اظهار وجود میکنند!
بعد بالای سرت یکی از این لامپها روشن کنم که تاب میخورند و فضا را رعب و وحشت پر میکند...
بعد بروم توی تاریکی که مرا نبیبنی!
خب...
شروع میکنم؟
هر سوال رو یک بار بیشتر نمی پرسم
به نفعته همون یک بار جواب بدی!
راستی؛
دردت به سرم تو یک سری ، چشمی ، لبی ، چیزی بجنبانی هم کفایت میکند ها !
ای جانم...
ای جانم...
خب ...
چرا دوستم داری؟!
نه نه!
صبر کن اول ببوسمت به خاطر همین سوال ، بعد تو جواب بده!!
ای جانم...
ای جانم!

#حامد_نیازی
دیدگاه ها (۲)

.چه شوقی دارم امشبخدا پشت در ایستادهدنبال زنگ واحد ما می گرد...

.غم بالای سرم با اسلحه وایستاده بود.لا به لای اون همه مرده خ...

از اولین باری که تونستی تنها بخوابی،خیالم راحت شد ، که دخترم...

.دیروز نبودی به جای تنت گلی را بوییدم امروز نیستی به جای گره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط