چشمانت را ببند

چِشمانَت را بِبَند..
و فِکر کن..!
به‌ دَونده ای که با مُشکلی در پایَش و با اینکه می داند هیچ شانسی برای بَرنده شدن نَدارد در مسابقه دو شرکت می کند، چون قولِ قَهرمانی به فَرزندش داده..!
یا تَصور کن...
ماهیگیری را
که با اینکه می داند دریا طوفانی ست و صیدی نَصیبش نمی شود اما باز برایِ روزیِ آن روزَش دِل به دَریا زده...!
خواستَم بِگویَم..
حِسی دارم شَبیهِ آنها ...!
می دانم که اِمکان دارَد هَرگِز سَهمِ مَن نَشَوی
اما باز برایَت میجَنگَم...!
باز دوستَت دارَم...!♥
_
دِلبَر اِمروز هَم مُدام دِل تَنگِت شُدم وَ خُودخُوری کَردُم با این رَوَند بالآخَره یا مَن تَمام می‌شَوَم..
یا این دِل‌تَنگی...!
_
اَز زِلزِله و عِشق خَبَر کَس نَدَهَد..
آن لَحظه خَبَر شَوی که ویران شُده ای..!♥
_
"اینجا بیست وَ چَهارُمه فَروَردینِ¹⁴⁰⁰ وَ بازهَم دِلتَنگی:)"♥
دیدگاه ها (۷)

اَصلاً بَعضی روزا دیگه نه خاطره.. نه بُغض.. نه اَشک.. هیچکدو...

مینویسم که بِخوانی.. مینویسم که به گوشَت بِرسانند.. که ببینی...

اونجـا کھ بـا پِلک هایِ خیـس تـویِ خَلوَتِت زانـوهاتـو بَغَـ...

تمامِ دلتنگی هایم را برایش نوشته ام؛ خط به خط... روز به روز....

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط