دیروز یک نفر را دیدم شبیه تو راه می رفت
دیروز یک نفر را دیدم شبیه تو راه می رفت
با اینکه می دانستم تو نیستی ولی دلم جا به جا شد
نا خود آگاه راهم کج کردم و به خانه برگشتم
امروز دکتر می گفت باز مریض شدم
و دوباره همانقرص های قدیمی را نوشت
خوب شد خودت را ندیدم
خدا می داند شاید به جای دفترچه ی بیمه ام
صفحه ی آخر شناسنامه ام پر می شد
با اینکه می دانستم تو نیستی ولی دلم جا به جا شد
نا خود آگاه راهم کج کردم و به خانه برگشتم
امروز دکتر می گفت باز مریض شدم
و دوباره همانقرص های قدیمی را نوشت
خوب شد خودت را ندیدم
خدا می داند شاید به جای دفترچه ی بیمه ام
صفحه ی آخر شناسنامه ام پر می شد
۶.۱k
۳۰ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.