عروس مخفی پادشاه

پارت¹

ات‌ام
یه دختر هجده‌ساله متنها تو دنیانه مامان
نه باباهمه‌ش خودمم و یه خونه‌ی کوچیکامروز مثل هر روز دیر بیدار شدم
گلو خشکی زدم به آشپزخونه
یه چای سرد مونده روی گاز بودهمین که از در زدم بیرون
دلم شلوغ شد
کلی فکر تو سرم چرخ می‌خوردمدرسه دیگه برام هیجان نداره
همش حس می‌کنم
یه اتفاق بزرگ منتظرمهداشتم از کنار خیابون رد می‌شدم
یه ماشین مدل‌بالا نزدیکم زد رو ترمز
ته دلم لرزید
صدای خوبی داشت راننده
ولی چهره‌ش مثل آدمای معمولی نبودبی‌خیالش شدم
رفتم سمت مدرسهنمی‌دونستم امروز نقطه‌ی عطف زندگی منه
نمی‌دونستم قراره وارد قصری بشم
و با یه آدم عجیب و خاص رو به رو بشم
که خودش رو قایم کرده بود�.اسم من اتِ تنهاست
ولی شاید از امروز دیگه تنها نباشم
دیدگاه ها (۳)

عروس مخفی پادشاه

عروس مخفی پادشاه

black flower(p,325)

چرامن پارت ۴از همون دار دسته ی پیر مرده ستات و جونکوک: خوش ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط