📚 افتاب در حجاب
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#ادامه_قسمت36
تنها حجت بازمانده خدا را، امام زمانت را از معرکه در ببرى مگر در یک زینب چند دست دارد؟
چند چشم ؟ چند زبان ؟ و چند دل ؟
براى سوختن و خاکستر شدن ؟
بچه ها و زنها را به سمت اشاره سجاد، فرمان گریز مى دهى !
اما... اما آنها که آتش به دامن دارند نباید با این فرمان بگریزد و آتش را مشتعل تر کنند. به آنها مى گویى بمانند...
و با دست به خاموش کردن آتشهایشان مى پردازى ، اماان آتش که یک شعله نیست ، از یک سو نیست .
تا یک سمت را با تاول دستها خاموش مى کنى ، سمت دیگر لباس دیگر گر گرفته است.از این سو، ستون خیمه در آتش مى سوزد و بیم فروریختن خیمه و آتش مى رود. از آن خیمه هاى دیگر بچه ها با استیصال تو را صدا مى زنند.آنکه چشم به گلیم بستر سجاد داشته است ، گلیم را از زیر تن او کشیده و او را بر زمین افکنده و رفته است.در چشم به هم زدنى ، بچه هاى مانده را به دو بال از خیمه مى تارانى ،...
سجاد را در بغل مى گیرى و از خیمه بیرون مى زنى.به محض خروج شما،.. خیمه فرو مى ریزد آتش ، هستى اش را در بر مى گیرد.سجاد را به فاصله از آتش مى خوابانى،...
بچه هاى آتش گرفته را به شن و خاك هدایت مى کنى... و به سمت خیمه دیگر مى دوى... در آن خیمه ، بچه ها از ترس به آغوش هم پناه برده اند و مثل بید مى لرزند. بچه ها را از خیمه بیرون مى کشانى و به سمت بیابان مى دوانى.آتش همچنان پیشروى مى کند...
#ادامه_دارد....
♥️#ادامه_قسمت36
تنها حجت بازمانده خدا را، امام زمانت را از معرکه در ببرى مگر در یک زینب چند دست دارد؟
چند چشم ؟ چند زبان ؟ و چند دل ؟
براى سوختن و خاکستر شدن ؟
بچه ها و زنها را به سمت اشاره سجاد، فرمان گریز مى دهى !
اما... اما آنها که آتش به دامن دارند نباید با این فرمان بگریزد و آتش را مشتعل تر کنند. به آنها مى گویى بمانند...
و با دست به خاموش کردن آتشهایشان مى پردازى ، اماان آتش که یک شعله نیست ، از یک سو نیست .
تا یک سمت را با تاول دستها خاموش مى کنى ، سمت دیگر لباس دیگر گر گرفته است.از این سو، ستون خیمه در آتش مى سوزد و بیم فروریختن خیمه و آتش مى رود. از آن خیمه هاى دیگر بچه ها با استیصال تو را صدا مى زنند.آنکه چشم به گلیم بستر سجاد داشته است ، گلیم را از زیر تن او کشیده و او را بر زمین افکنده و رفته است.در چشم به هم زدنى ، بچه هاى مانده را به دو بال از خیمه مى تارانى ،...
سجاد را در بغل مى گیرى و از خیمه بیرون مى زنى.به محض خروج شما،.. خیمه فرو مى ریزد آتش ، هستى اش را در بر مى گیرد.سجاد را به فاصله از آتش مى خوابانى،...
بچه هاى آتش گرفته را به شن و خاك هدایت مى کنى... و به سمت خیمه دیگر مى دوى... در آن خیمه ، بچه ها از ترس به آغوش هم پناه برده اند و مثل بید مى لرزند. بچه ها را از خیمه بیرون مى کشانى و به سمت بیابان مى دوانى.آتش همچنان پیشروى مى کند...
#ادامه_دارد....
۵.۶k
۰۸ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.