هرشب ماه رمضون بابا می رفت نون تازه می گرفت مامان همون

‌هرشبِ ماه رمضون بابا می رفت نون تازه می گرفت، مامان همون اول اذان یه لقمه ی نون و کره و مربا می گرفت و می ذاشت کنار بعد روزه اش رو بار می کرد، کارش برام سوال شده بود، گفتم مامان این چه کاریه آخه؟ گفت: آرزو که عیب نداره! می خوام اگه اومد بگم قبل خودم برا تو لقمه گرفتم...

#دلنوشته_مهدوی
دیدگاه ها (۱)

ای کاش که در یک سحر از ماه خدا  صوتی برسد برای شیعه ز سماءج...

روح پاک و ملکوتی مادر شهید محمدرضا شفیعی شهیدی که پس از ۱۶ س...

✅ طرح/ندیدم کسی را به آقایی تو...

ڪاش‌دراین#رمضان لایق دیدارشوممهدےجان🌙 سحرےبانظرلطف توبیدارشو...

12- زمانی که دلار 30 تومن بود یه شرکت ایرانی بهم 20 تومن تبل...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط