my daddy Ⓟ³
my daddy Ⓟ³
خانم اومد پایین
خانم:بفرمایید تو
ات:ممنون
خانم:روی مبل بشینید تا ارباب بیاد
ات:باشه
نشسته بودم داشتم خونه رو می دیدم خدایا چقد اینجا بزرگ یعنی میشه با یکی ازدواج کنم که همچین خونه داشته باشه هعییی (خدابزرگه فرزندم🗿❤️)
ویو جیمین
کتابمو بستمو رفتم پایین دیدم یه دختره رو مبل نشسته رفتم سمتش اهم اهم کردم که پاشد برگشت سمتم واقعا پشمام ریخته بود از شدت خوشگل خوش هیکل بودنش درسته به عشق در نگاه اول اعتقاد نداشتم اما وقتی اینو دیدم زبونم بند اومده بود از شدت زیباییش واقعا عاشقش شده بودم دلم میخواست مال من باشه
ویو ات
رو مبل نشسته بودبود ثطجم که یکی اهم اهلم کرد برگشتم دیدم یه پسر جذاب جلو وایساده واقعا زیبا ب،د خیلی جذاب بود روش کراش زدم فک میکردم قرار با یه پیر مرد 60 ساله قرار روبه رو شم اما اشتباه فک کرده بود
جیمین:تو برای منشی شدن اومدی؟
ات:ب... بله
جیمین:اها اسمت چیه
ات:ات هستم
جیمین:اهمم بشین ات می خوام باهات حرف بزنم
نشست
جیمین:چند سالته
ات:22
جیمین:اهومم سابق کاریم داشتی
ات:بله
جیمین:کجا بود
ات:توی یه کافه کار میکردم که اخراج شدم
جیمین:چرا اون وقت
ات:بخاطر شکوندن یه ظرف
جیمین:ههههه (خندید) چه مسخره
ات: اومید وارم وقتی منشی شما شدم از این خراب کاریا نکنم
جیمین:من سر چیزای مهم تری اخراج میکنم
ات:مثلا چیا
جیمین:ات به نظر خودت زیاد سوال نمی پرسی؟
ات:ببخشید
جیمین:میخوام بهت یه سری قانونارو بگم
ات:بفرمایید گوشم با شماست
جیمین:قانون اول.......
ادامه داره
شرط پارت بعد:
۸لایک6کامنت:))
خانم اومد پایین
خانم:بفرمایید تو
ات:ممنون
خانم:روی مبل بشینید تا ارباب بیاد
ات:باشه
نشسته بودم داشتم خونه رو می دیدم خدایا چقد اینجا بزرگ یعنی میشه با یکی ازدواج کنم که همچین خونه داشته باشه هعییی (خدابزرگه فرزندم🗿❤️)
ویو جیمین
کتابمو بستمو رفتم پایین دیدم یه دختره رو مبل نشسته رفتم سمتش اهم اهم کردم که پاشد برگشت سمتم واقعا پشمام ریخته بود از شدت خوشگل خوش هیکل بودنش درسته به عشق در نگاه اول اعتقاد نداشتم اما وقتی اینو دیدم زبونم بند اومده بود از شدت زیباییش واقعا عاشقش شده بودم دلم میخواست مال من باشه
ویو ات
رو مبل نشسته بودبود ثطجم که یکی اهم اهلم کرد برگشتم دیدم یه پسر جذاب جلو وایساده واقعا زیبا ب،د خیلی جذاب بود روش کراش زدم فک میکردم قرار با یه پیر مرد 60 ساله قرار روبه رو شم اما اشتباه فک کرده بود
جیمین:تو برای منشی شدن اومدی؟
ات:ب... بله
جیمین:اها اسمت چیه
ات:ات هستم
جیمین:اهمم بشین ات می خوام باهات حرف بزنم
نشست
جیمین:چند سالته
ات:22
جیمین:اهومم سابق کاریم داشتی
ات:بله
جیمین:کجا بود
ات:توی یه کافه کار میکردم که اخراج شدم
جیمین:چرا اون وقت
ات:بخاطر شکوندن یه ظرف
جیمین:ههههه (خندید) چه مسخره
ات: اومید وارم وقتی منشی شما شدم از این خراب کاریا نکنم
جیمین:من سر چیزای مهم تری اخراج میکنم
ات:مثلا چیا
جیمین:ات به نظر خودت زیاد سوال نمی پرسی؟
ات:ببخشید
جیمین:میخوام بهت یه سری قانونارو بگم
ات:بفرمایید گوشم با شماست
جیمین:قانون اول.......
ادامه داره
شرط پارت بعد:
۸لایک6کامنت:))
۱۵.۳k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.