«عشق پولی پارت۱۴»
«عشق پولی پارت۱۴»
رفتین کافه صبخانهخوردین بعد رفتین خونه و بادیگاردا تا شمارو دیدن ک دست تو دست هم بودین تعجب کردن و رفتین ت خونه وجیمینم داشت دادو بیداد میکرد سر همه زیر دستیاش ک نکنه بلا ملا سر تو بیاره و دید ک تو هیون دست تو دست همین دستاتونو جدا کرد
_تووو چچچ غلطی میکنی ههاااا؟ میفهمی اصلا داری چیکار میکنییی اون از اونک بی هوشش کردی خریدیش اون بلارو سرش اوردی الانم ک میدزدیش؟اصلا اگ من نمیفهکیدم اینکارارو باش کردی و نمیفهمیدم تو حونه ی ماس چیکارش مبکردییی؟ی ذره عقل تو کلت هست؟
=من دوسش دارم ن تووو من بفکرشمممم پسسس من بهش اسیب نمیرسونممم
_اسیب نرسوندنتمم دیدیم اصلاا الاننن معلوممم نیس حاملس یا ن
=اوننن حامله نیست
_از کجاااا معلوممم؟؟
=چوننن بهش داروو....(حرفشو قطع کرد)
+چون چی هیونن دارو چیییی هیونن ی حرفی بزننن(گریه میکردی و میزدی تو سینشو هولش میدادی)
_هیون بهش دارو زدیییی؟
=من نزدم دال زد
_هیونن دیوونه شدییی مادر بودنشمم ازش گرفتییی تو مثلا برادر منییی؟؟
+هیوننن تو چ ادمییی هستی چراا بهم نگفتیییی
=میخواستم امروز بهت دارپ بزنم ک بتونی مادر بشی
(یکی):اقای پارک یکی اومده میگه دکتره و هیون فرستادتش
_بیارش تو
_ا.ت برو تو اتاق دارو بهت بزنن خوب شی بعد ببرمت پیش خانوادت
+باشه
=نمیشه تا ۳ماه دیگه نمیشع
_تو نیستی ک تصمیم میگیری منم
=نمیخوامم اون دیگ مال منه
_نذار یبار دیگه تکرار کنم گمشو تو اتاقت
(هیون رفت بیرون)
رفتین کافه صبخانهخوردین بعد رفتین خونه و بادیگاردا تا شمارو دیدن ک دست تو دست هم بودین تعجب کردن و رفتین ت خونه وجیمینم داشت دادو بیداد میکرد سر همه زیر دستیاش ک نکنه بلا ملا سر تو بیاره و دید ک تو هیون دست تو دست همین دستاتونو جدا کرد
_تووو چچچ غلطی میکنی ههاااا؟ میفهمی اصلا داری چیکار میکنییی اون از اونک بی هوشش کردی خریدیش اون بلارو سرش اوردی الانم ک میدزدیش؟اصلا اگ من نمیفهکیدم اینکارارو باش کردی و نمیفهمیدم تو حونه ی ماس چیکارش مبکردییی؟ی ذره عقل تو کلت هست؟
=من دوسش دارم ن تووو من بفکرشمممم پسسس من بهش اسیب نمیرسونممم
_اسیب نرسوندنتمم دیدیم اصلاا الاننن معلوممم نیس حاملس یا ن
=اوننن حامله نیست
_از کجاااا معلوممم؟؟
=چوننن بهش داروو....(حرفشو قطع کرد)
+چون چی هیونن دارو چیییی هیونن ی حرفی بزننن(گریه میکردی و میزدی تو سینشو هولش میدادی)
_هیون بهش دارو زدیییی؟
=من نزدم دال زد
_هیونن دیوونه شدییی مادر بودنشمم ازش گرفتییی تو مثلا برادر منییی؟؟
+هیوننن تو چ ادمییی هستی چراا بهم نگفتیییی
=میخواستم امروز بهت دارپ بزنم ک بتونی مادر بشی
(یکی):اقای پارک یکی اومده میگه دکتره و هیون فرستادتش
_بیارش تو
_ا.ت برو تو اتاق دارو بهت بزنن خوب شی بعد ببرمت پیش خانوادت
+باشه
=نمیشه تا ۳ماه دیگه نمیشع
_تو نیستی ک تصمیم میگیری منم
=نمیخوامم اون دیگ مال منه
_نذار یبار دیگه تکرار کنم گمشو تو اتاقت
(هیون رفت بیرون)
۳.۲k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.