عروسک قشنگ من فال می فروشه

عروسک قشنگ من فال می فروشه
پیرهن پاره پاره ی خاکی میپوشه
شبا روی چندتا تیکه کارتن میخوابه
یه دختره ده ساله ی خونه بدوشه
واستاده پشت چراغ قرمز میدون
می لرزه تو غروب برفی زمستون
عروسک من دستاتو ها کن
دنیا بی رحمه سقفی پیدا کن
ننه سرما با هیچکسی شوخی نداره
تا بجنبی یه آدم برفی جات میذاره
عروسک قشنگ من تو جاش خوابیده
یه لاحاف سفید برفی روش کشیده
لبخند تلخی یخ زده گوشه لب هاش
کی میدونه کی میدونه چه خوابی دیده
جاش خالیه پشت چراغ قرمز میدون
هیچکس اونو یادش نمیاد تو خیابون
عروسک من چشماشو بسته
برف سنگین رو موهاش نشسته
برگه های فالش هنوز تو دستش مونده
ننه سرما قصه رو به آخر رسونده

#يغما_گلرويى
.................................................
پ. ن: عکس از يغما گلرويى
دیدگاه ها (۱۷)

به تاراج برده ای تمام حواسم را...می خندم تویــــــــــی...می...

چه کسی می داندکه تو در پیله ی تنهایی خود، تنهــــایی؟چه کسی ...

شیرین بهانه بود!فرهاد تیشه می زد تا نشنود،صدای مردمانی را که...

مگر مى شود زندگى مرا بهم ريخته آفريده باشدخداى دانه هاى انار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط