تو رفتی و کوچهها بغض نگاهت را آرزو کردند تو رفتی و سکو

تو رفتی و کوچه‌ها بغض نگاهت را آرزو کردند ، تو رفتی و سکوت، کوچه را فریاد کشید، تو رفتی و حرف‌ها از نگفتن و حرف نزدن خشکیدن و در کوچه پرپر شدند ، تو رفتی و دیگر خورشید سری به کوچه شما نزد مهتاب دیگر روشن نکرد درخت خوابت را ، روزی که تو پر کشیدی ستاره کوچه‌ها را رها کرد، تو رفتی و کوچه‌ها خالی از رد پایت شدند.
دیدگاه ها (۴)

💠 سلام بر شهـداڪہ حامے ولایت بودندنہ رقیب آن...💠 سلام برشهـد...

هم خون شهید خاک را رنگین کردهم غصه فضای شهر را سنگین کردوقتش...

امروز وطن معنی غم را فهمیدبا سایه ی جنگ ، متّهم را فهمیداز خ...

میان دو نگاه

My angel (part5)نفهمیدی چیشد که مرد ازت جدا شد و با خوردن مش...

میان دو نگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط