Life for love
Life for love
پارت 40
اسلاید ۲ پانزده سالگی یجی ( اون زمان که این اتفاق افتاده سان هی هشت و یجی پانزده سالش بوده )
انا: اول اینکه برای پیدا کردنش عکسی از دختر بزرگ اقای جئون دارید؟؟ یا می دونید اسمش چیه؟؟؟
@ ی عکس قدیمی و کهنه از همون موقع تو خرابه های عمارت که نصفش سوخته بود پیدا کردم و برداشتمش و اسمشم یجیه جئون یجی
انا: اها خوبه الان عکس رو دارید؟؟
@ بله دارمش ولی به درد نمی خوره چون اون عکس مال خیلی وقته پیشه اون دختر الان بزرگ شده و کلی تغییر کرده
انا: الان به نظرتون چند سالشه؟؟
@ اگه بودش الان فکر کنم حدودا ۳۰ و اینا بود
انا: می تونید لیست دشمن های اقای جئون رو بهم بدید؟؟؟
@ من خودم کلی تحقیق کردم و از بین دشمنای اقای جئون شیش نفر به ذهنم میرسه که بتونن اون کشتار بزرگ رو راه بندازن و اون کار های وحشتناک رو انجام بدن
انا: خوبه پس لیست اسامی و هر اطلاعاتی که دارید رو به ایمیلم بفرستید
@ ی چیز دیگه ایی رو هم باید بهت بگم اونم اینه که اقای جئون اون زمان ی مافیا بوده بعد از به دنیا اومدن دختر بزرگش از کار مافیا کناره گیری و باندش رو منحل کرد
انا: چ.چی!! م.مافیاااا
@ درسته ولی این راز رو کسی نمی دونه حتی زنشون هم این موضوع رو نمی دونست
میرا ویو
بعد اون صحبت ها و چیز های ترسناکی که از اون زندانی شنیدیم حال هردومون گرفته شده بود الخصوص خود من که همین الانشم حالم بد میشه یادم میاد اون زندایی چیا گفته جدا از همه اینا من احساس خوبی به این ماجرا ندارم هرچی بیشتر پیش میریم چیزای بد تر و ناراحت کننده بیشتری رو می فهمیم این ماجرا مثل یک مرداب می مونه که هرچی بیشتر توش دست و پا میزنیم سریع تر غرق میشیم خدا به خیر کنه سان هی هم از وقتی از زندان برگشتیم اصلا حرفی نزده و تو فکره نمی دونم داره به چی فکر می کنه ولی از چهره اش معلومه چیزای جالبی نیست
پارت 40
اسلاید ۲ پانزده سالگی یجی ( اون زمان که این اتفاق افتاده سان هی هشت و یجی پانزده سالش بوده )
انا: اول اینکه برای پیدا کردنش عکسی از دختر بزرگ اقای جئون دارید؟؟ یا می دونید اسمش چیه؟؟؟
@ ی عکس قدیمی و کهنه از همون موقع تو خرابه های عمارت که نصفش سوخته بود پیدا کردم و برداشتمش و اسمشم یجیه جئون یجی
انا: اها خوبه الان عکس رو دارید؟؟
@ بله دارمش ولی به درد نمی خوره چون اون عکس مال خیلی وقته پیشه اون دختر الان بزرگ شده و کلی تغییر کرده
انا: الان به نظرتون چند سالشه؟؟
@ اگه بودش الان فکر کنم حدودا ۳۰ و اینا بود
انا: می تونید لیست دشمن های اقای جئون رو بهم بدید؟؟؟
@ من خودم کلی تحقیق کردم و از بین دشمنای اقای جئون شیش نفر به ذهنم میرسه که بتونن اون کشتار بزرگ رو راه بندازن و اون کار های وحشتناک رو انجام بدن
انا: خوبه پس لیست اسامی و هر اطلاعاتی که دارید رو به ایمیلم بفرستید
@ ی چیز دیگه ایی رو هم باید بهت بگم اونم اینه که اقای جئون اون زمان ی مافیا بوده بعد از به دنیا اومدن دختر بزرگش از کار مافیا کناره گیری و باندش رو منحل کرد
انا: چ.چی!! م.مافیاااا
@ درسته ولی این راز رو کسی نمی دونه حتی زنشون هم این موضوع رو نمی دونست
میرا ویو
بعد اون صحبت ها و چیز های ترسناکی که از اون زندانی شنیدیم حال هردومون گرفته شده بود الخصوص خود من که همین الانشم حالم بد میشه یادم میاد اون زندایی چیا گفته جدا از همه اینا من احساس خوبی به این ماجرا ندارم هرچی بیشتر پیش میریم چیزای بد تر و ناراحت کننده بیشتری رو می فهمیم این ماجرا مثل یک مرداب می مونه که هرچی بیشتر توش دست و پا میزنیم سریع تر غرق میشیم خدا به خیر کنه سان هی هم از وقتی از زندان برگشتیم اصلا حرفی نزده و تو فکره نمی دونم داره به چی فکر می کنه ولی از چهره اش معلومه چیزای جالبی نیست
۸.۹k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.