آبنبات تلخ

Part:144
الکس : واقعا که
سوبین : ا...الکس...تو...مستی...
الکس : خو که چی
سوبین : برو بگیر بخواب
الکس : خو کمک کن
سوبین : الکسو بردم سمت اتاقش انداختمش رو تخت کمک کردم لباساشو در بیاره تا خواستم برم دستمو گرفت
الکس : نرو
سوبین : عاااا واقعا که
الکس : بغلم بخواب(مست)
سوبین : باشههههه
الکس : سوبینو بغل کردمو سرمو تو گردنش بردم عطر تنشو بو کردم نمیدونم کی و چجوری خوابم برد
صبح روز بعد............
سوبین : من زود تر از الکس بیدار شدم رفتم دسشویی کارای لازمو کردمو رفتم پایین یه صبحونه آماده کردمو رفتم بالا پیش الکس
سوبین : پیشی کوشولو رو نگا ایخدااااا بزار بیدارش کنم
سوبین : پیشی پیشی کوچولوی من
الکس : هوم
سوبین : رفتم سمتشو یه بوسه رو لباش گذاشتم
الکس : اوممممم
سوبین : بیدارشو دیگه
الکس : عجب فرشته خشگلی
سوبین : بیدارشو
الکس : نمیخوام یه بوس دیگه بده بیدار بشم
سوبین : لوس نشو دیگه بابا بیدار شو
الکس : آه باشه
سوبین : امروز میری سر کار من نمیرم
الکس : نه نمیرم سرم خیلی درد میکنه
سوبین : بزار ببینم یکم ماساژ بدم
الکس : هوم باشه
سوبین : خیلی خب اینجا؟؟
الکس : هوم
سوبین ؛ باشه
الکس : آخ خدا اینا دستای یه فرشتس
سوبین : شاید
الکس : هوم حاظرم روزی صد بار سر درد بگیرم ولی تو ماساژم بدی
سوبین : مسخره نشو
الکس : سوبین
سوبین : جانم
الکس : تو همچیزمی میدونستی
سوبین : عاااا نه(لبخند)
الکس : الان دیگه بدون
سوبین : توام همچیزمی
الکس : روحمی عشقمی
سوبین : (لبخنده)
الکس : چه حالی میده
سوبین : بهتری؟؟
الکس : هوم
سوبین : بسه بلندشو صبحونه حاضر کردم
الکس : چشم
سوبین : رفتم پایین یه چندتا چیز مونده بود که اونارو هم آوردم که الکس اومد
الکس : به به خانومی چه کرده
سوبین : وایسا بینم لباست کو یدونه شلوار تنته
الکس : وا من همیشه تو خونه همینم
سوبین : یعنی چی الان من اینجام
الکس : خو
سوبین : خو نداره
الکس : خب بهش عادت کن چون قراره بگیرمت
سوبین : برو بابا
الکس : چیه قراره زنم شی
سوبین : ایشششش
الکس ؛ اوممم دختر این یکی چقد خوشمزست
سوبین : آه چیزی که من بپزم همیشه خوشمزست
الکس : صد البته
ویو بیمارستان
لارا : هانیییی
هانی : بله
لارا : خسته شدم
هانی : دکتر الان میاد
دکتر : سلام دخیا
لارا : حلال زادم هست
دکتر : (خنده)
دکتر : خب مرخصت میکنم
لارا : واقعا
دکتر : اوهوم فقط بهت پیشنهاد میکنم ‌پیش روانشناس خوب بری
هانی : هوم
دکتر : چون باید با قضیه کنار بیای اینجوری هر وقت بحثش بشه مریض میشی و ممکنه بدنت نتونه از این همه شوک بر بیاد و خدا قوت به دیدنم بیا
لارا : حتما
دکتر : به شوشوییت گفتم کارای ترخیصت رو انجام بده
دیدگاه ها (۰)

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

Part:163سوبین : پس بریم الکس : حله ویو فردا صبحالکس : با وول...

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط