p9
p9
(راستی یه نکته دیگه بگم، ببینین من گفتم که گوشیم یهو کار کرده و...
بعد احتمالا براتون سوال پیش بیاد خوب وقتی گوشیه خراب شده بره با یه گوشیه دیگه کار کنه و ایناااا، خب نکته اینجاست فقط گوشیه خودش کار افتاده و بقیه گوشیا همون وضعو هنوزم دارن فقط تلفن فروشگاها بعضی وقتا که این مرده در دسترس میشه کار میکنن)
وقتی افتادم زمین دستاهامو پاهامو سرمو انگشتامو و هیچ جای بدنمو حس نمیکردم که در عرض ۱٠ثانیه تمام اون لحظاتی که توی فضای مجازی میگشتم و اون علامتو دیدم و روی اعضای بدنم نوشتم و.... از جلوی چشمام رد شد.
_(نفس نفس شدید)
_یا. یادم اومد
چندلحظه همونطور رو زمین موندم و بعدش پاشدم
_الان باید همون کارارو بکنم یعنی؟
حرکت کردم سمت همون خوابگاه...
بعد چنددقیقه بهش رسیدم.
میخواستم همون کارارو تکرار کنم که یادم اومد الان صبحه
_آیششش، باید تا شب صبر کنم؟
موهامو تو دستام گرفتم و چنگ زدم
روی تخت دراز کشیدم و خودمو رها کردم.
_خدایا واقعا این کار میکنه؟
یعنی من میتونم از این قبرستون برم بالاخره؟
سه قطره اشک ذوق ناخودآگاه از چشمام سراریز شدن
بعد با حالت خنده گفتم
_تو این مدت انقد گریه کردم که چشمام کامل پف کرده خدا(بعدش چنداشک دیگم ناخودآگاه سراریز شدن)
_اَه من این چندروز حموم نرفتم
_حداقل لباسمو عوض کنم
رفتم سمت چمدونم و زیپشو باز کردم
ولی یه نامه داخلش دیدم
_من همچین نامه ای نوشتم؟
دستمو بردم سمتشو برداشتمش بازش که کردم دیدم نوشته بود...
=من تمام تلاشمو برای نجاتت کردم چون اون علامت رو من داخل اینترنت پخش کردم و ازش پشیمون بودم خواستم فقط نجاتت بدم اما خودمم تو تله افتادم اجنه ها بهم حمله کردن و من الان در یک مخفیگاه اینو برات مینویسم اونا به من
حمله میکنن و منو میکشن و به توهم حمله میکنن اونا عصبانی شدن، وقت زیادی نداری چه شب چه صبح فقط اون علامتو بکش و بخواب امیدوارم تو نجات پیدا کنی...
این کیه؟ چرا منو وارد این قضیه کرده و بعدش میخواد بهم کمک کنه؟ چی؟
که پایینش یه امضا دیدم یه امضای عجیب و کنارش نوشته بود
کسی که پشیمونه، آلبرت (همون مرد تلفنی که کچله)
(بچه ها آلبرت همون که دوبار از طریق تلفن فروشگاه بهش زنگ زد و یه بار تو آینه....
و اینکه در واقع انسان بوده و این علامت توی کل خانوادشون یه چیز خطرناک و در عین حال ارزشمند بوده این پسره یا بهتر بگم مرده به سرش میزنه که یه روز اینو تو فضای مجازی برای تفریح پست کنه و بعدش وقتی میفهمه این دختره.... وارد میشه و عذاب وجدان میگیره و خودش سعی میکنه بهش کمک کنه و همچنین خانوادگی یه سری دم و دستگاه تو این دنیا دارن همین باعث شده بتونه بهش زنگ بزنه ازش خبر داشته باشه تغییر شکل بده و...)
.
.
.
پارت دیگرو الان میزارمش 😃
(راستی یه نکته دیگه بگم، ببینین من گفتم که گوشیم یهو کار کرده و...
بعد احتمالا براتون سوال پیش بیاد خوب وقتی گوشیه خراب شده بره با یه گوشیه دیگه کار کنه و ایناااا، خب نکته اینجاست فقط گوشیه خودش کار افتاده و بقیه گوشیا همون وضعو هنوزم دارن فقط تلفن فروشگاها بعضی وقتا که این مرده در دسترس میشه کار میکنن)
وقتی افتادم زمین دستاهامو پاهامو سرمو انگشتامو و هیچ جای بدنمو حس نمیکردم که در عرض ۱٠ثانیه تمام اون لحظاتی که توی فضای مجازی میگشتم و اون علامتو دیدم و روی اعضای بدنم نوشتم و.... از جلوی چشمام رد شد.
_(نفس نفس شدید)
_یا. یادم اومد
چندلحظه همونطور رو زمین موندم و بعدش پاشدم
_الان باید همون کارارو بکنم یعنی؟
حرکت کردم سمت همون خوابگاه...
بعد چنددقیقه بهش رسیدم.
میخواستم همون کارارو تکرار کنم که یادم اومد الان صبحه
_آیششش، باید تا شب صبر کنم؟
موهامو تو دستام گرفتم و چنگ زدم
روی تخت دراز کشیدم و خودمو رها کردم.
_خدایا واقعا این کار میکنه؟
یعنی من میتونم از این قبرستون برم بالاخره؟
سه قطره اشک ذوق ناخودآگاه از چشمام سراریز شدن
بعد با حالت خنده گفتم
_تو این مدت انقد گریه کردم که چشمام کامل پف کرده خدا(بعدش چنداشک دیگم ناخودآگاه سراریز شدن)
_اَه من این چندروز حموم نرفتم
_حداقل لباسمو عوض کنم
رفتم سمت چمدونم و زیپشو باز کردم
ولی یه نامه داخلش دیدم
_من همچین نامه ای نوشتم؟
دستمو بردم سمتشو برداشتمش بازش که کردم دیدم نوشته بود...
=من تمام تلاشمو برای نجاتت کردم چون اون علامت رو من داخل اینترنت پخش کردم و ازش پشیمون بودم خواستم فقط نجاتت بدم اما خودمم تو تله افتادم اجنه ها بهم حمله کردن و من الان در یک مخفیگاه اینو برات مینویسم اونا به من
حمله میکنن و منو میکشن و به توهم حمله میکنن اونا عصبانی شدن، وقت زیادی نداری چه شب چه صبح فقط اون علامتو بکش و بخواب امیدوارم تو نجات پیدا کنی...
این کیه؟ چرا منو وارد این قضیه کرده و بعدش میخواد بهم کمک کنه؟ چی؟
که پایینش یه امضا دیدم یه امضای عجیب و کنارش نوشته بود
کسی که پشیمونه، آلبرت (همون مرد تلفنی که کچله)
(بچه ها آلبرت همون که دوبار از طریق تلفن فروشگاه بهش زنگ زد و یه بار تو آینه....
و اینکه در واقع انسان بوده و این علامت توی کل خانوادشون یه چیز خطرناک و در عین حال ارزشمند بوده این پسره یا بهتر بگم مرده به سرش میزنه که یه روز اینو تو فضای مجازی برای تفریح پست کنه و بعدش وقتی میفهمه این دختره.... وارد میشه و عذاب وجدان میگیره و خودش سعی میکنه بهش کمک کنه و همچنین خانوادگی یه سری دم و دستگاه تو این دنیا دارن همین باعث شده بتونه بهش زنگ بزنه ازش خبر داشته باشه تغییر شکل بده و...)
.
.
.
پارت دیگرو الان میزارمش 😃
۶.۱k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.