فیک لیزکوک پارت ۲
از دید لیسا
رفتم خونه جنی
جنی : چی شده اومدی اینجا مگه با جانگ کوک زندگی نمیکردی
همه چی رو برای جنی تعریف کردم
جنی : خب چرا براش توضیح ندادی اون تو نیستی
لیسا : اون اصلا به حرفم گوش نمی داد
جنی : حالا اشکال نداره فکر کنم خسته ای برو تو اتاق رو به رو یه من بخواب فردا یه فکری می کنیم
از دید جانگ کوک
رفتم تو اتاق رو تخت دراز کشیدم بعد یک ساعت شوگا اومد تو
شوگا : جانگ کوک حالت خوبه مگه نرفتی پیشه لیسا
جانگ کوک : دیگه اسم اون هرزه رو جلوی من نیار
شوگا : هرزه تو هیچ وقت به لیسا نمی گفتی هرزه ...
جانگ کوک : ولی الان میگم
شوگا : میتونم بپرسم چی شده
عکس ها رو بهش نشون دادم
شوگا : جانگ کوک
جانگ کوک : بله
شوگا: لیسا خالکوبی داره
جانگ کوک : نه واسه چی
شوگا : اخه تو این عکس زنه پشت کمرش خالکوبی داره
عکس و از دستش گرفتم و دیدم راست میگفت اون خالکوبی داره من چیکار کردم من بهش گفتم عوضی من زدم تو گوشش من احمق باید به حرفاش گوش می دادم ولی الان
بغض گرفته بودم دیگه نتونستم تحمل کنم اشکام شروع به باریدن کرد
از دید شوگا
وقتی عکس ها رو دیدم و وقتی جانگ کوک فهمید اشتباه کرده معلوم بود چقدر حالش بد بوده پس از اتاق رفتم بیرون
پسرا : چی شد
شوگا : حدسمون درست بود با لیسا سر عکس دعوا کرده بود ولی الان فهمید اون لیسا نبوده حالش خیلی بده
جیمین : الان چیکار کنیم
تهیونگ : فکر کنم لیسا الان رفته پیش جنی بزار بهش زنگ بزنم
مکالمه تهیونگ و جنی
ته : سلام
جنی : سلام
ته : لیسا اونجاست
جنی : اره و الان خیلی ناراحت و حالش خوب نیست
ته : جانگ کوک فهمیده اشتباه کرده باید کاری کنیم اینها دوباره با هم اشتی کنن لطفا
جنی : باشه ببینم میتونم چیکار کنم پایان مکالمه
خب بچه ها برای پارت بعد
لایک ۲۹
کامنت ۱۵
رفتم خونه جنی
جنی : چی شده اومدی اینجا مگه با جانگ کوک زندگی نمیکردی
همه چی رو برای جنی تعریف کردم
جنی : خب چرا براش توضیح ندادی اون تو نیستی
لیسا : اون اصلا به حرفم گوش نمی داد
جنی : حالا اشکال نداره فکر کنم خسته ای برو تو اتاق رو به رو یه من بخواب فردا یه فکری می کنیم
از دید جانگ کوک
رفتم تو اتاق رو تخت دراز کشیدم بعد یک ساعت شوگا اومد تو
شوگا : جانگ کوک حالت خوبه مگه نرفتی پیشه لیسا
جانگ کوک : دیگه اسم اون هرزه رو جلوی من نیار
شوگا : هرزه تو هیچ وقت به لیسا نمی گفتی هرزه ...
جانگ کوک : ولی الان میگم
شوگا : میتونم بپرسم چی شده
عکس ها رو بهش نشون دادم
شوگا : جانگ کوک
جانگ کوک : بله
شوگا: لیسا خالکوبی داره
جانگ کوک : نه واسه چی
شوگا : اخه تو این عکس زنه پشت کمرش خالکوبی داره
عکس و از دستش گرفتم و دیدم راست میگفت اون خالکوبی داره من چیکار کردم من بهش گفتم عوضی من زدم تو گوشش من احمق باید به حرفاش گوش می دادم ولی الان
بغض گرفته بودم دیگه نتونستم تحمل کنم اشکام شروع به باریدن کرد
از دید شوگا
وقتی عکس ها رو دیدم و وقتی جانگ کوک فهمید اشتباه کرده معلوم بود چقدر حالش بد بوده پس از اتاق رفتم بیرون
پسرا : چی شد
شوگا : حدسمون درست بود با لیسا سر عکس دعوا کرده بود ولی الان فهمید اون لیسا نبوده حالش خیلی بده
جیمین : الان چیکار کنیم
تهیونگ : فکر کنم لیسا الان رفته پیش جنی بزار بهش زنگ بزنم
مکالمه تهیونگ و جنی
ته : سلام
جنی : سلام
ته : لیسا اونجاست
جنی : اره و الان خیلی ناراحت و حالش خوب نیست
ته : جانگ کوک فهمیده اشتباه کرده باید کاری کنیم اینها دوباره با هم اشتی کنن لطفا
جنی : باشه ببینم میتونم چیکار کنم پایان مکالمه
خب بچه ها برای پارت بعد
لایک ۲۹
کامنت ۱۵
۲۱۵.۶k
۰۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.