p10
p10
ا.ت ویو
اما جیمین نه تکون میخورد نه جواب میداد
+ جیمین توروخدا بلند شو (بغض)
دیگه ازت نمیخوام که انسان شی
بلند شو دیگه ( گریه)
اذیت میشم اینطوری
وقتی پیشمی احساس امنیت دارم ولی الان نه
جیمین ویو
من می شنیدم چی میگه اما نمیتونستم چشمام و باز کنم و تکون بخورم
عاری از حرف زدن
اما وقتی این حرفا رو زد یه جوری شدم
یه حس قلقلک و بی قراری با چاشنی ذوق
سعی کردم حرف بزنم
_ ا ا.ت م..ن حا حالم خوب..هه
+ باش باش الان میریم یجایی گرم تا ببینم چه گوهی باید بخورم
ا.ت ویو
جیمین و برداشتم و پیاده تو جنگل میچرخیدم
که کلبه ای خراب اما زیبا دیدم
با سرعت رفتم توش و جیمین و گذاشتم زمین
+ خب جیمین فعلا میخوابیم و فردا دوباره دنبال شهر می گردیم
_ با باشه
فردا صبح
جیمین ویو
بلند شدم ا.ت بغلم خوابیده بود
انقد لگد زدم بهش بیدار شد
+ با این نمیتونی منو بیدار کنی
_ حالا که کردم
راه بیوفت باید بریم شهر
+ باشه
...
ا.ت ویو
اما جیمین نه تکون میخورد نه جواب میداد
+ جیمین توروخدا بلند شو (بغض)
دیگه ازت نمیخوام که انسان شی
بلند شو دیگه ( گریه)
اذیت میشم اینطوری
وقتی پیشمی احساس امنیت دارم ولی الان نه
جیمین ویو
من می شنیدم چی میگه اما نمیتونستم چشمام و باز کنم و تکون بخورم
عاری از حرف زدن
اما وقتی این حرفا رو زد یه جوری شدم
یه حس قلقلک و بی قراری با چاشنی ذوق
سعی کردم حرف بزنم
_ ا ا.ت م..ن حا حالم خوب..هه
+ باش باش الان میریم یجایی گرم تا ببینم چه گوهی باید بخورم
ا.ت ویو
جیمین و برداشتم و پیاده تو جنگل میچرخیدم
که کلبه ای خراب اما زیبا دیدم
با سرعت رفتم توش و جیمین و گذاشتم زمین
+ خب جیمین فعلا میخوابیم و فردا دوباره دنبال شهر می گردیم
_ با باشه
فردا صبح
جیمین ویو
بلند شدم ا.ت بغلم خوابیده بود
انقد لگد زدم بهش بیدار شد
+ با این نمیتونی منو بیدار کنی
_ حالا که کردم
راه بیوفت باید بریم شهر
+ باشه
...
۴.۰k
۱۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.