اسم : عشق در نگاه اول ❤
اسم : عشق در نگاه اول ❤
پارت دوم 😋
چویا:میبرمش خونم 😐
دازای بعد بهوش اومدن با درد زیاد میگه :کو.. مکم.. کن
_چویا با سرعت زیاد میبرتش خونش😋😋 برای پانسمان زخمش چویا مجبور میشه لباس دازای رو در بیاره..
چویا: ای بابااا این دیگه چه حس عجیبیه.. چرا.. تپش... قلب.. گرفتم 😱 نکنه....
_چویا لباس دازای رو در میاره... 🤭 و مجبور میشه با ندارم باز کنه.. بعد یک مدت خونریزی دازای بند میاد و دوباره بهوش میاد..
دازای: من.. چرا.. لباس.. تنم نیست؟ من کجام اینجا کجاست؟
_همین که دازای سرشو میچرخونه پسریو میبینه که کنارش رو تخت خوابش برده... و محو اون پسر میشه گههههه.. چویا چشماشو باز میکنه و هردو تا چند دقیقه به هم خیره شده بودن ..
تا پارت بعدی😁
پارت دوم 😋
چویا:میبرمش خونم 😐
دازای بعد بهوش اومدن با درد زیاد میگه :کو.. مکم.. کن
_چویا با سرعت زیاد میبرتش خونش😋😋 برای پانسمان زخمش چویا مجبور میشه لباس دازای رو در بیاره..
چویا: ای بابااا این دیگه چه حس عجیبیه.. چرا.. تپش... قلب.. گرفتم 😱 نکنه....
_چویا لباس دازای رو در میاره... 🤭 و مجبور میشه با ندارم باز کنه.. بعد یک مدت خونریزی دازای بند میاد و دوباره بهوش میاد..
دازای: من.. چرا.. لباس.. تنم نیست؟ من کجام اینجا کجاست؟
_همین که دازای سرشو میچرخونه پسریو میبینه که کنارش رو تخت خوابش برده... و محو اون پسر میشه گههههه.. چویا چشماشو باز میکنه و هردو تا چند دقیقه به هم خیره شده بودن ..
تا پارت بعدی😁
۲.۴k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.