آ

ﺟﻨﮓ ﺭﺳﺘﻢ ﻭ ﻟﺮ:

ﻧﺒﺮﺩﻱ ﺷﺪ آﻏﺎﺯ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﺗﻦ
ﻳﻜﻲ ﻟﺮ ﺩگر ﺭﺳﺘﻢ ﭘﻴﻠﺘﻦ

ﺭﺳﺘﻢ:چنانت بکوبم بگرز گران
ﻛﻪ ﺩیگر ﻧﻴﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ

ﻟﺮ:ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ چماق ﺍﻳﺰﻧﻢ ﺗﻮى پات
که ترتر برینی بقبر بوات

ﺭﺳﺘﻢ:برو بی ادب،احمق بیشعور
لهت ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺯﻳﺮ پا همچو مور

ﻟﺮ:تو گی ایخری رستم نره خر
تو از قدرت لر نداری خبر

کنم من رها بادی از معده ام
که سوزد همه باسن و روده ام

که بویش جهان را دگرگون کند
دل سرکشان را پر از خون کند

رستم:برو خدا شفات بده

دیدگاه ها (۵)

عشق لیاقت میخواهد و عاشق شدن جرات... همیشه در پی کسی باش که ...

آبادانیه زنگ میزنه دفتر ریاست جمهوری میگه:کا" روحانی!مو که ا...

دلــــم بالــکنـــــــے مـــــــے خواهـَــد رو به شَهـــر......

ديالوگ استوار ماندگار پايداركله پوك>>قیصر<< "قیصر: احترامت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط