آرام بگیر امشب ما هر دو پر از دردیم

آرام بگیر امشب، ما هر دو پُر از دردیم
در آتش و یخبندان، داغیم ولی سردیم

داغیم، نمی‌فهمیم تا فاجعه راهی نیست
سردیم، نمی‌خواهیم از فاجعه برگردیم

از مــرهـــمِ یکدیگر تا زخمیِ هـم بـودن
راهی‌ست که بی‌مقصد، با عشق سفر کردیم

شعریم و نمی‌خوانیم، شوقیم و نمی‌خواهیم
چشمیم و نمی‌بینیم، سبزیم ولی زردیم

ایــن فصلِ پریشان را برگی بزن و بگذر
در متنِ شبِ بی‌ماه، دنبالِ چه می‌گردیم؟

بیدارےِ رویایی، دیدے که حقیقت داشت
مــا خــاطــره‌هامان را از خواب نیاوردیم

تردید نکن در شوق، تصمیم نگیر از خشم
آرام بگیــر امشب، ما هر دو پُر از دردیم
دیدگاه ها (۸)

مذکر عزیز:" مرد " باشزمین به مردبودنت نیاز دارهمردباش نه فقط...

باران جان تولدت مبارک ازخدا بهترین هارو برات خواهانم گل مهرب...

نیمی شبی من خواهم رفت از دنیائی که مال من نیست، از زمینی که ...

مادربزرگم می‌گوید قلب آدم نباید خالی بماند اگر خالی بماند مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط