Part¹⁰²
Part¹⁰²
آسیه: بوسیدمش
اما بازم ممنون😊
دوروک: وااااااااااااااااایی اون منو بوسید امشب چه شب خوبیههههه🥳😃
دوروک: خواهش میکنم🥰
(دوباره بغلش کردم)
آسیه: یه لحظه
دوروک: چیشد
آسیه: دوروک🤩
این اون نیست🥺😍
دوروک: کدوم آآآآآآآآآ
چرا این همونه😃
آسیه: چطور تا الان متوجه نشدم
دوروک: منم این درختو یادم اومد گفتم بیایم اینجا اما نمیدونستم این هنوز اینجا مونده
«فلش بک»
آسیه: عشقم
دوروک: هوم
آسیه: اینجا خیلی قشنگه😍
تو از کجا میدونستی من عاشق ستاره هام
دوروک: یروز بهم گفته بودی کاش یکم به ستارهها نزدیک بودیمو شهر زیر پامون بود منم گفتم بیایم اینجا که بیشتر و قشنگ تر بتونیم نور ستاره هارو ببینیم و ببین
ببین الان شهرم زیر پاهاته مگه نه☺️
آسیه: آییییییییییی عشقم😍
ممنونم
بغلش کردم (مثل عکس پوستر رمان)
همینطور که تو بغلش بودم سرمو آوردم بالا و بهش گفتم:
خیلی دوست دارم❤️
دوروک: منم خیلی دوست دارم
سرمو خم کردمو بوسه کوچیکی به لباش زدم💏
آسیه: منو بوسید
خیلی خوشحال بودم که دروکو پیدا کردم نمیدونم من قبلاً بدون دوروک چیکار میکردم
من خیلی اونو دوست دارم حتی از خودمم بیشتر😍😘
آسیه: دوروک یه چیزی بگم
دوروک: هرچی دوست داری بگو منم با دلو جون به حرفای قشنگت گوش میدم🙂
آسیه: اونجوری نگو دوروک😄
میگم چطوره این درخت مال ما باشه
دوروک: یعنی بخریمش
باشه بخریم من موافقم
هیچ کسیم نمیزاریم بیاد طرفش
آسیه: دوروک من کی گفتم بخریمش😐
بعدم چرا نزاریم کسی بیاد طرفش سندش که به نام ما نیست
دوروک: اگه بخوای سندشم به نامت میزنم
آسیه: دوروووکککک بسه به نظرم😐😒
بیا اینجا
آسیه: بوسیدمش
اما بازم ممنون😊
دوروک: وااااااااااااااااایی اون منو بوسید امشب چه شب خوبیههههه🥳😃
دوروک: خواهش میکنم🥰
(دوباره بغلش کردم)
آسیه: یه لحظه
دوروک: چیشد
آسیه: دوروک🤩
این اون نیست🥺😍
دوروک: کدوم آآآآآآآآآ
چرا این همونه😃
آسیه: چطور تا الان متوجه نشدم
دوروک: منم این درختو یادم اومد گفتم بیایم اینجا اما نمیدونستم این هنوز اینجا مونده
«فلش بک»
آسیه: عشقم
دوروک: هوم
آسیه: اینجا خیلی قشنگه😍
تو از کجا میدونستی من عاشق ستاره هام
دوروک: یروز بهم گفته بودی کاش یکم به ستارهها نزدیک بودیمو شهر زیر پامون بود منم گفتم بیایم اینجا که بیشتر و قشنگ تر بتونیم نور ستاره هارو ببینیم و ببین
ببین الان شهرم زیر پاهاته مگه نه☺️
آسیه: آییییییییییی عشقم😍
ممنونم
بغلش کردم (مثل عکس پوستر رمان)
همینطور که تو بغلش بودم سرمو آوردم بالا و بهش گفتم:
خیلی دوست دارم❤️
دوروک: منم خیلی دوست دارم
سرمو خم کردمو بوسه کوچیکی به لباش زدم💏
آسیه: منو بوسید
خیلی خوشحال بودم که دروکو پیدا کردم نمیدونم من قبلاً بدون دوروک چیکار میکردم
من خیلی اونو دوست دارم حتی از خودمم بیشتر😍😘
آسیه: دوروک یه چیزی بگم
دوروک: هرچی دوست داری بگو منم با دلو جون به حرفای قشنگت گوش میدم🙂
آسیه: اونجوری نگو دوروک😄
میگم چطوره این درخت مال ما باشه
دوروک: یعنی بخریمش
باشه بخریم من موافقم
هیچ کسیم نمیزاریم بیاد طرفش
آسیه: دوروک من کی گفتم بخریمش😐
بعدم چرا نزاریم کسی بیاد طرفش سندش که به نام ما نیست
دوروک: اگه بخوای سندشم به نامت میزنم
آسیه: دوروووکککک بسه به نظرم😐😒
بیا اینجا
۲.۰k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.