روضه حضرت رقیه

زهرای کوچولو منم یادآور پهلو منم
شیرین زبانی می‌کنم خونین سر و گیسو منم

گوشواره‌هایم را ربود با یک لگد گشتم سجود
با کعب نیزه من زدند فریاد دردم شد سرود

گشتم سرود جاودان عمّه بگفت جانم بمان
ماندن دگر بر من نبود قدّم شده بودش کمان

دیگر شده‌ام من سلام با ناله‌ و سوز مدام
پهلو به پهلو درد بود رأس پدر گشته شفام

هر نیزه‌ای خورده پدر کعبش زدند بر این کمر
مانند زهرایم خدا از بهر بابا خون جگر

هر جایِ‌تن می‌سوزدش شمر هی‌به‌من چشم‌دوزدش
خولی سنان و حرمله با قهقهه ره پویدش

لرزیم ز نامحرم همش سیلی بوَد دیگر کمش
هی با لگد بر ما زنند ما استخوان دردیم همش

عرشی بکن سوز و دعا تا مهدی آید از خفا
با یاد عاشورا و خون شب جمعه کن بر ما شفا

#سیدعرشی
دیدگاه ها (۰)

قمر در عقربم بهر عدویم

قمباز گشتم زینبم قفقاز گشته در برم

بوسه زد بر گونهام نور بر پایش شدم

سلام ای آسمان پهنای تو جان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط