شب

شب...
این کابوس تکراری باز آمد
من
فرومیروم در باتلاق تنهایی
بَرویِ تختی که گیج میزنم ازخوابُ بیداری
چه شب بلندی
چه داستانی...
چه تکراری...
دیدگاه ها (۱۴)

ألینام بگلبی مایرتاح چربایة سجن گلبی...ــــــــــــــــــــ...

بیا بیا که شدم در غم تو سودایی درآ درآ که به جان آمدم ز تنها...

مالة أحد شغل بیةجرس عطلةوحیل ادگ نوبات وحدیـــــــــــــــــ...

انا بخیر... رغم أن قلبی لا یتوقف عن ضخ الوَجع...

🍁خانم جان میگفت قدیما زمستوناش مثل الان نبود که، وقتی برف می...

ما دهه شصتیا نسلی هستیم که درصورت بروز شیطنت بیش از حد

رمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط