آسمان من

آسمان من ،
صاف تا قسمتی بی تاب است . . .

فصل ها را نمی شناسد . . .
گرمایِ وحشیِ تصورِ حضورت ،
جغرافیایِ تاریخ را به هم می تابانَد . . .
نه توانِ دیدن دارم ،
و نه حتی شنیدن . . .

می ترسم بخاری شوم ،
حوالیِ دورترین جزایرِ ،
متروکِ قرون عشق . . .

دریایِ من خروشان ،
همراه با امواج دلتنگی ست . . .
هیچ ساحلی رامَش نکرده ،
جز صخره ی ساحلِ گم شده ی دستانِ تو . . .
دیدگاه ها (۳)

دلم لرزید ...این سطرها را با احتیاط بخوانید ...کسی شبیه من ،...

دو دقیقه آمدیم دورت بگردیمهمه اش که آشپزخانه بودیبیابنشینموه...

انگار جمعه ،حق یتیمی را خورده . . .و خدا ،عاقش کرده . . . طو...

کلمات در ذهنم آتش میگیرند . . .انگار هیچکدامشان دوست ندارند ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط