p18
p18
به نام خدا امیدوارم پارت بعد رو آدمین گشادتون بزاره
حیاط =
هوپی :شین هه دیگه با اون حرف نزن
شین هه :من که با اون حرف نمی زنم تو حرف میزنی
شین هه :بی خیال
بعد هوپی رو بغل کرد
هوپی :میشه از گذشته خودت برام بگی
شین هه :گذشته من ریده
هوپی :مثل من
شین هه :تو چرا
جیهوپ :مادر و پدرم از هم جدا شدن من از هفت سالگیم مادرم رو ندیدم پدرم هم با من خوب نیست من جدا زندگی میکنم
شین هه :هوپی گذشته مهم نیست باید به آینده فکر کنی و وقتی نا امید شدی از اون امید بگیری برای ادامه زندگی(اینو ادمینی نوشت که خودش هیج امیدی نداره😄)
هوپی :یعنی به تو فکر کنم (با لبخند)
شین هه :اگر من آینده تو هستم پس آره
بعد همون لحظه جیهوپ شین هه رو بوسید
همون لحظه سوزی اونارو دید وازاونا عکس گرفت و برای جونگ کوک فرستاد
سوزی برای جونگ کوک زنگ زد
سوزی :الو عکسی که برات فرستادم رو نگاه کن
کوک :باش
کوک :وای این چیع من دارم سکته میکنم آخه تو این سن
یهو چشم جیهوپ به سوزی اوفتاد
جیهوپ:تو اینجا چیکار میکنی
سوزی: هیچی خوش بگذره
جیهوپ:🤨
به نام خدا امیدوارم پارت بعد رو آدمین گشادتون بزاره
حیاط =
هوپی :شین هه دیگه با اون حرف نزن
شین هه :من که با اون حرف نمی زنم تو حرف میزنی
شین هه :بی خیال
بعد هوپی رو بغل کرد
هوپی :میشه از گذشته خودت برام بگی
شین هه :گذشته من ریده
هوپی :مثل من
شین هه :تو چرا
جیهوپ :مادر و پدرم از هم جدا شدن من از هفت سالگیم مادرم رو ندیدم پدرم هم با من خوب نیست من جدا زندگی میکنم
شین هه :هوپی گذشته مهم نیست باید به آینده فکر کنی و وقتی نا امید شدی از اون امید بگیری برای ادامه زندگی(اینو ادمینی نوشت که خودش هیج امیدی نداره😄)
هوپی :یعنی به تو فکر کنم (با لبخند)
شین هه :اگر من آینده تو هستم پس آره
بعد همون لحظه جیهوپ شین هه رو بوسید
همون لحظه سوزی اونارو دید وازاونا عکس گرفت و برای جونگ کوک فرستاد
سوزی برای جونگ کوک زنگ زد
سوزی :الو عکسی که برات فرستادم رو نگاه کن
کوک :باش
کوک :وای این چیع من دارم سکته میکنم آخه تو این سن
یهو چشم جیهوپ به سوزی اوفتاد
جیهوپ:تو اینجا چیکار میکنی
سوزی: هیچی خوش بگذره
جیهوپ:🤨
۱۲.۷k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.