من ماندهام ز پا

من مانده‌ام زِ پا
ولی آن دورها هنوز،
نوری‌ست
شعله‌ای‌ست
خورشید روشنی‌ست؛
که می‌خواندم مُدام!
اینجا درونِ سینه‌ی من
زخمِ کهنه‌ای‌ست
که می‌کاهَدَم مُدام....

#حمید_مصدق
دیدگاه ها (۱۵)

ای همه مردم، در این جهان به چه کارید ؟عمر گران‌ مایه را چگون...

امیدی بر جماعت نیست، میخواهم رها باشماگر بی انتها هم نیستم ب...

نقش آبجی کوچیکه تو خونه ☺

دیدن فقط نگاه کردن نیست.هر چیزی که میبینی از درون تو میگذرد ...

میدانی درد دارد :))))قفسه ی سینه ام درد دارد دردی مشابه با ش...

حواستان باشد !اینجا خیلی زود ، دیر می شود !جایی که همه چیز ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط