بی تو
بی تو
در نخستین قدم های این فصل سرد
آه هایم سراسر زمستانند...
مادر می گوید:
علتِ سپید شدنِ مو ها
برفی ست که خدا بر سرمان می باراند!
ولی الان که هوا آفتابی ست
چه برفی؟
کدام بارش؟
انگار نمی خواهد باور کند
که دوست داشتنت
کهنه ام کرده؛
پیر شده ام عزیز...
و در اوجِ جوانی
چه چیز جز دوری از تو
می توانست مرا
به سه حرفی های دردناک دچار کند؟
به"عشق"
به"پیر"شدن
به"درد"
به"اشک"های افسرده
به"کاش"گفتن های خالی...
باور کن از ناله کردن خسته ام
اما
این دو روزِ زندگی
بی تو
به اندازه ی مرگ غم انگیز است؛
طوری که گاهی
می خواهم تمامِ تلخی هایی را که
به دلم نشاندی، از خاطر ببرم وُ
به سویِ تو برگردم...
ولی آدمِ مُرده که نمی تواند خودکشی کند...!
در نخستین قدم های این فصل سرد
آه هایم سراسر زمستانند...
مادر می گوید:
علتِ سپید شدنِ مو ها
برفی ست که خدا بر سرمان می باراند!
ولی الان که هوا آفتابی ست
چه برفی؟
کدام بارش؟
انگار نمی خواهد باور کند
که دوست داشتنت
کهنه ام کرده؛
پیر شده ام عزیز...
و در اوجِ جوانی
چه چیز جز دوری از تو
می توانست مرا
به سه حرفی های دردناک دچار کند؟
به"عشق"
به"پیر"شدن
به"درد"
به"اشک"های افسرده
به"کاش"گفتن های خالی...
باور کن از ناله کردن خسته ام
اما
این دو روزِ زندگی
بی تو
به اندازه ی مرگ غم انگیز است؛
طوری که گاهی
می خواهم تمامِ تلخی هایی را که
به دلم نشاندی، از خاطر ببرم وُ
به سویِ تو برگردم...
ولی آدمِ مُرده که نمی تواند خودکشی کند...!
۳.۰k
۰۳ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.